Wednesday, October 29, 2008
حتما تا به حال همه شما ماجرای «جویِ لوله کش» (بله درست متوجه شدید. این جناب در ویکی پدیا هم برای خودش صاحب صفحه ای شده است.) و جنجال رسانه‌ای که با حضور او در کمپ انتخاباتی مک‌کین راه افتاد را شنیده اید.


برای کسانی که نشنیده اند٬ مختصر بگویم که اوباما در یکی از تورهای انتخاباتی‌اش با یک لوله کش (که بعدا معلوم شد چندان هم لوله‌کش نبوده و حتی مجوز لوله‌کشی هم ندارد.) صحبت کرده و در میان صحبتهایش گفته که می خواهد ثروت را بین مردم توزیع کند. (Spread the wealth around) این عبارت تبدیل شد به پیراهن عثمان در کمپ مک کین که ای ملت همیشه در صحنه آمریکا! چه نشسته اید که اوباما می خواهد سیاستهای سوسیالیستی را وارد آمریکا کند٬ اوباما سوسیالیست است٬ اوباما کمونیست است و باقی ماجرا.


طنز ماجرا اینجاست که این آقای «جویِ لوله کش» که سواد درست و درمانی هم ندارد٬ اکنون تبدیل شده به یک مغر متفکر سیاسی و نظرات آنچنانی از خودش صادر می کند٬ از سیاستهای اقتصادی گرفته تا سیاست خارجی .


وی چند روز پیش گفت: «رای به اوباما٬ رای به مرگ اسرائیل است.» این حرف آنقدر مضحک بود که حتی صدای بعضی از فاکس نیوزی ها را هم در آورد. البته من بعید می دانم آقای جو حتی بتواند اسرائیل را روی نقشه جغرافیا نشان دهد. ولی این آقا این روزها به مردم امضا می دهد و از این رادیو به آن تلویزیون برای سخنرانی های مشعشع در رفت و آمد است. جو برای خود سخنگو دارد و حتی قرار است به زودی وارد بازار خوانندگی موزیک «کانتری» که موسیقی مورد علاقه روستاییان و کشاورزان کم سواد آمریکایی است٬ هم بشود.


بعد از این مقدمه نسبتا طولانی٬ برویم سر اصل مطلب. «خبرگزاری پیاز»٬ با مطالب سیاسی اجتماعی طنزش٬ حتما معرف حضور هست. (+ و +) ظاهرا این خبرگزاری در سال ۱۹۹۳ وقوع چنین اتفاقی را با دقتی باور نکردنی پیش بینی کرده است. باور نمی کنید؟


خبرگزاری پیاز: «راننده کم سواد لیفت تراک٬ روی شایبینسکی٬ نظرات خود را در مورد وقایع اخیر٬ در برنامه رادیویی راش لیمبو (محافظه کار راست افراطی فاکس نیوز) اعلام خواهد کرد و مردم بی صبرانه منتظر شنیدن نظرات عمیق وی در مورد موضوعات مورد بحث در انتخابات ریاست جمهوری هستند. وی اعلام کرده «مدتهاست منتظرم تا نظرات خودم را راجع به این کلینتون کودنِ مافنگی یِ فراری از خدمت ارتش اعلام کنم.» صاحبنظران می گویند اگر کسی باشد که شایسته اعلام نظرات خود٬ در گفتگوی ملی باشد٬ او کسی نیست جز «روی شایبینسکی». قرار شده زمان سخنرانی وی طوری تنظیم شود که با تماشای برنامه مورد علاقه اش از تلویزیون و همچنین دستشویی رفتن وی تداخل نکند.»

طنز روزگار را ببین که چیزی که در گذشته هجویات نامیده می شد٬ الان تبدیل به وقایع سیاسی کمپ جمهوری خواهان شده است.
Friday, October 24, 2008
«منافقین از کفار بدترند.» این جمله به گوش همه ما آشناست. فکر می کنم آقای خمینی این جمله را در مورد گروهک مجاهدین خلق گفت و مجوز برخورد فیزیکی با آنها را صادر کرد.

اما منافق یعنی چه؟ این کلمه با نفاق هم خانواده است و معادل انگلیسی آن Hypocrite است. ویکی پدیا می گوید:

ترویج و تشویق یک باور٬ مذهب یا روش زندگی و اعمال نکردن همان روشها در مورد شخص خود. به عبارت دیگر آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران بپسند و برعکس.



بدتر از آن٬ زمانی است که دیگران را با اعمال زور به روشهای مختلف از قبیل پرتاب از بلندی٬ سنگسار٬ قطع دست و پا٬ اعدام٬ شلاق زدن در ملا عام٬ کتک زدن و تحقیر در ملا عام٬ زندانی کردن و نظایر آن مجبور به در پیش گرفتن مدل خاصی از رندگی کنید٬ در حالیکه خود درست بر خلاف آن عمل می کنید.



من معتقدم پخش «فیلم کامل» آقای گلستانی رئیس ستاد اقامه نماز جمعه شهرستان تویسرکان کاری نادرست بود ولی بخش اول فیلم اتفاقا باید پخش می شد. دلایلی هم برای خودم دارم که سعی می کنم یکی یکی به آنها اشاره کنم.

اینترنت و ابزارهای ارتباطی مدرن این امکان را به هر کسی می دهد تا در نقش خبرنگار عمل کند. هم اکنون بیش از ۵۰ میلیون وبلاگ در سراسر دنیا وجود دارد که اتفاقا بیشتر این وبلاگها در کشورهای پیشرفته و آزاد هستند. کاری که این وبلاگها می کنند این است: سعی در نمایش رویدادهای جامعه از دیدگاه یک شهرود عادی و نه از زاویه رسانه های عظیمی که ممکن است روابط پنهانی با صاحبان قدرت داشته باشند. تازه این مدل متعلق به کشورهایی است که از آزادی نسبی رسانه ای برخوردارند. در کشور ما٬ ایران٬ که آزادی بیان و رسانه یک شوخی تلخ است٬ وبلاگ نویسی به تنها منبع اطلاعات مستقل تبدیل میشود.

حتی همین وبلاگهایی که حداکثر ممکن است چندهزار خواننده بیشتر نداشته باشند٬ می توانند تاثیر عمیقی بر جامعه داشته باشند تا جاییکه مثلا خبرگزاری های دولتی را مجبور به ادای توضیح در مورد چند و چون بعضی از اخبار بکنند.

مثلا در مورد ماجرای موشک های فتوشاپی٬ پی گیری این خبر در وبلاگها و خبرگزاریهای خارجی کار را به جایی رساند که وزارت دفاع مجبور به ادای توضیحی در مورد آن شد.

اما در مورد نفاق٬ موارد بسیاری در ایران اتفاق افتاده که استانداردهای اعمال شده برای برخورد با مردم با نوع برخورد حکومت با عوامل خود متفاوت بوده است. مثالهای بیشماری در این مورد میتوان آورد که چند تا از آنها را اینجا می آورم.



۱- یک روحانی در متروی کرج جوانی را به ضرب گلوله از پای در می آورد. (+و +)دلیل: ایجاد مزاحمت توسط جوان برای برخی مسافران. حکم دادگاه: پرداخت دیه و سه سال حبس. و البته وی در همان ابتدای اجرای حکم به مرخصی پانزده روزه میرود.
۲- نیروی انتظامی با حمله به برخی مناطق شهر٬ با ضرب و شتم تعدادی از جوانان سعی در ایجاد رعب و وحشت در مردم می کند. بنابر ادعای نیروی انتظامی این افراد اراذل و اوباش بوده اند و البته برخی از افرادی که در مورد آقای گلستانی مخالف پخش فیلم هستند به دلیل عدم اثبات هویت شخصیت های فیلم٬ در آن زمان همگی مدافع این عمل نیروی انتظامی بودند٬ چون معتقد بودند کاملا «محرز» است که این افراد جز اراذل و اوباش هستند و به ناموس مردم در روز روشن تجاوز کرده اند پس مستحق چنین برخوردی هستند و حتی باید اعدام شوند. (+ و + و + و ...)
۳- تعدادی بسیجی در کرمان زوجهای جوان را به قتل می رسانند. دلیل: گمان می کردند آنها با هم رابطه نامشروع دارند. حکم دادگاه: تبرئه تمامی متهمان. تا جایی که من جستجو کردم کسی از دوستان مخالف پخش ویدئوی آقای گلستانی اعتراضی به این حکم نکرده است.

خوب در چنین وضعیتی و با وضع اسف باری که در سیستم قضایی و اطلاع رسانی ایران دیده میشود٬ ناگزیر بار اطلاع رسانی آزاد بر دوش وبلاگ نویسان و خبرگزاریهای بعضا مستقل خارج از کشور می افتد. حال اگر تنها "خبر" چنین اتفاقی در وبلاگی منتشر شود٬ این دوستان طلب مدرک خواهند کرد. این هم مدرک. تجربه هم ثابت کرده که این مدارک آنطورها که دوستان (+ و +) مدعی اند٬ جعلی نیستند. همچنین حریم خصوصی آقای گلستانی زمانی محترم خواهد بود که حریم خصوصی تک تک ما محترم شمرده شود. (البته شخصا با شکستن حریم خصوصی افراد مخالفم٬ ولی متاسفانه کلوخ انداز پاداشی جز سنگ دریافت نمی کند.) حریم خصوصی شرکت کنندگان در یک میهمانی شخصی که شاید کمی هم مشروب نوشیده باشند یا بی حجاب بوده باشند هم محترم است و آنان شایسته گذراندن شب در اداره مفاسد نیستند.

همین چند وقت پیش٬ فاش شد که وزیر امور خارجه کانادا با زنی رابطه عاشقانه داشته است. وی مجبور به استعفا از سمت خود شد. چرا؟ نه برای داشتن رابطه عاشقانه٬ چون این موضوع در کانادا جزء حوزه خصوصی افراد محسوب میشود٬ بلکه به دلیل جا گذاشتن یک سری اسناد سری در خانه زن مذکور. در واقع حکومت ایران با نوع برخوردش با این گونه مسائل برای مردم تعریف کرده است که سکس خارج از ازدواج٬ جرم محسوب شده و در حوزه خصوصی افراد نیست بلکه جرمی اجتماعی است. در چنین شرایطی آقای گلستانی هم نباید از این قاعده مستثنی باشد٬ اگر آن روستایی تاکستانی به جرم زنای محصنه سنگسار میشود آقای گلستانی هم باید بشود (که البته من مخالف آن هستم) واگر نه هیچ یک نباید سنگسار شود. گلشیفته فراهانی به خاطر نپوشاندن موهایش با روسری لقب فاحشه می گیرد ولی آبروی آقای گلستانی باید حفظ شود٬ چرا که هر انسانی ممکن است لغزش کند!

برگردیم به فرمایش آقای خمینی. اگر منافق بودن این قدر بد است که حکم اعدام فله ای آنان یک شبه صادر میشود٬ زارعی هم منافق است٬ آقای هلالی هم منافق است٬ آقای گلستانی هم همینطور.
Wednesday, October 22, 2008
۴۰ سال پیش همزمان با انقلاب سبز٬ اتفاق دیگری نیز افتاد. با تولید کودهای شیمیایی و سموم دفع آفات نباتی مدرن٬ تولید غلات و محصولات غذایی گیاهی افزایش چشمگیری پیدا کرد که موجب انفجار بمبی شد به نام: افزایش جمعیت.

ولی امروزه به نظر میرسد که عصر کشاورزی مبتنی بر مواد شیمیایی به انتهای خود نزدیک میشود. سرانه تولید بر واحد سطح مدتهاست بدون افزایش چشمگیری٬ تقریبا ثابت باقی مانده٬ در حالیکه تقاضا بیش از همیشه٬ رشدی تصاعدی دارد. نمودار رشد تولید محصولات غذایی و رشد جمعیت را ببینید:


دهه شصت: انقلاب سبز موجب افزایش محصولات کشاورزی شد.


سال ۲۰۰۸: محصولات تولیدی دیگر جوابگری نیاز بشر نیستند.

البته این روند تا حدودی قابل اصلاح است. بیوتکنولوژی و دانش ژنتیک و همچنین اصلاح قوانین تجارت برای تسهیل انتقال مواد غذایی میان کشورها میتوانند تا حدودی این نمودار را اصلاح کنند. انسان در حال اعمال فشاری وحشتناک بر منابع طبیعی برای تغذیه خود است. البته خبر خوبی هم در این میان وجود دارد و آن این است: ظرفیت ما برای نوآوری تقریبا به اندازه اشتهای ما برای خوردن بی انتهاست. وقتش است که انقلاب سبز دیگری در زمینه کشاورزی راه بیافتد.

ولی آیا دانش میتواند مشکل ما در مورد غذا حل کنید؟ آیا دانش میتواند غذایی کاملا مغذی٬ شبیه آنچه فضانوردان مصرف می کنند برای ما بسازد؟ البته که می تواند. ولی محصول چیزی خواهد بود شبیه «قرص نان مغذی». این محصول که همین الان در بعضی ایالات آمریکا به زندانیان انفرادی به عنوان غذا داده میشود٬ به قدری «دل به هم زن» است که همین حالا چندین پرونده دعاوی درباره آن در دادگاهها در جریان است. این محصول که ترکیبی است از ۶ برش نان گندم سبوس دار٬ ۳۷۳ گرم کنسرو اسفناج٬ ۲ فنجان لوبیا٬ ۲۴۸ گرم شیر بدون چربی٬ ۱۸۶ گرم سیب زمینی٬ ۱۸۶ گرم رب گوجه فرنگی٬ ۱۲۴ گرم پنیر غیر لبنی٬ ۱۲۴ گرم هویج خام٬ ۱۲۴ گرم کشمش بی دانه و چهار قاشق غذاخوری روغن گیاهی است٬ به اندازه کافی چربی٬ پروتئین٬ کربوهیدرات و ویتامین دارد. پس چرا چنین هارمونی زیبایی از غذا و دانش برای تنبیه جانیان استفاده شود؟ خوب دلیلش واضح است: برای این که مزه مقوا می دهد٬ بوی تخم مرغ گندیده دارد و قیافه اش شبیه استفراغ پخته شده است.



اما داستان به همین جا ختم نمیشود. روشهای پیشرفته کشاورزی و دامپروری هم در راهند. مثلا:


۱- ترکیب بافت گیاهان کشت شده. در این روش که بیشتر برای مزارع کوچک مناسب است٬ گیاهان ضد آفت در میان محصول اصلی و گیاهی دیگر درطراف مزرعه برای جذب آفات کاشته میشوند. دزمودیوم (نوعی شبدر) در میان مزرعه ذرت برای فراری دادن حشرات و جلوگیری از رشد علفهای هرز و علف فیل (نوعی علف آفریقایی Elephant grass or Napier Grass) در اطراف مزرعه برای جذب حشرات و کشتن لاروهای آنها. مکان: کنیا. نوع محصول: ذرت. افزایش تقریبی محصول:‌ بین ۲۰ تا ۱۰۰ درصد.


۲- رصد از راه دور. تشخیص زمینهای خشک یا مرطوب و همچنین زمینهای غنی یا فقیر از نیتروٓژن با کمک تصویربرداری ماهواره‌ای. مکان: سونورا٬ مکزیک. نوع محصول: گندم. افزایش محصول ۱۰ درصد.


۳- آیش بندی. این روش مدتهاست که شناخته شده است ولی امروزه دقیقا می دانیم که چه نوع گیاهی باید برای چه مدتی کشت شود تا بازدهی به بالاترین میزان برسد. مکان: شمال ایالات متحده آمریکا. نوع محصول: نخود. افزایش بازدهی: ۲۰ درصد.

همچنین استفاده از تراکتورهای مجهز به ناوبری ماهواره ای (GPS) و حتی بی نیاز به راننده٬ کمک بزرگی است به سرعت بیشتر برای شخم زدن٬ بذرپاشی (با حداقل طی دوباره مسیر) و برداشت.

افزایش زمین زیر کشت نیز باید برای افزایش محصولات کشاورزی در نظر گرفته شود. نمودار میزان زمین بایر که که با آب باران آبیاری میشود و قابل استفاده برای کشاورزی است و میزانی که تاکنون استفاده شده است را به تفکیک منطقه در زیر ببینید:


می بینید که بیشترین زمین قابل استفاده در آفریقا واقع است. جایی که بیشترین نیاز به مواد غذایی وجود دارد.

برای مطالعه مقاله کامل (شامل موضوعات دامپروری و ماهی گیری) به منبع این لینک سر بزنید.
Monday, October 20, 2008
بحران هسته ای ایران یکی از بحث برانگیزترین موضوعات سیاسی دنیاست. در این بین جمهوری اسلامی با اتکا به تکنولوژی دفاعی شرقی از جمله چین و کره شمالی٬ به رجز خوانی برای آمریکا مشغول است.

خبرنگار ما با تلاش فراوان توانست از جدیدترین و مخوف ترین پدافند هوایی ساخت کشور چین عکسی تهیه کند که نشان می دهد بی جهت نیست که رئیس جمهور ایران هیچ ترسی از تهدیدات بمب افکن های استیلت آمریکایی ندارد و آنها را مشتی آهن پاره می خواند.

Friday, October 17, 2008
اصطلاحی عامیانه در زبان انگلیسی وجود دارد تحت عنوان «بیضه های آبی». این عبارت در مورد مردی به کار میرود که به خاطر داشتن سکس زیاد دچار انسداد مجاری پروستات یا بیضه شده است.
حالا بعد از بحران اقتصادی آمریکا یک آدم با مزه‌ای پیدا شده و بیضه های گاو نری که نماد بورس نیویورک است٬ را با رنگ آبی رنگ آمیزی کرده است.


Thursday, October 16, 2008

بیلبورد انتخاباتی اوباما در سایت واقعیت مجازی «زندگی دوم» (www.secondlife.com)

اوباما خلاقانه ترین ستاد انتخاباتی ریاست جمهوری نسل ما را به نمایش گذاشته است. رسانه‌ی عمومی‌ای نیست که او به آن نفوذ نکرده باشد. تبلیغات او را هر کجا که می رویم٬ می‌بینیم. وقتی در آی تونز (iTunes) مشغول خرید موسیقی بودم٬ به یک «آگهی/برنامه کامپیوتری» انتخاباتی اوباما برخوردم که امکان تماس تلفنی شما با دوستانتان را می داد تا آنها را با رئوس مهم‌ترین برنامه‌های اوباما آشنا کنید. در این بین موضوعی که بیش از هر چیز نظرم را جلب کرد٬ کامنتی بود که یکی از مراجعان آی‌تونز نوشته بود: «من شنیدم که آگهی انتخاباتی مک‌کین روی "وی اچ اس" منتشر خواهد شد.» البته این کامنت اشتباه است. آگهی انتخاباتی مک کین روی بلکبری که مک کین «مخترع» آن است منتشر خواهد شد!

اوباما بخش بزرگی از بودجه انتخاباتی خود را به تبلیغات تلویزیونی اختصاص داده است. چند روز پیش وقتی برنامه استفن کولبر را تماشا می کردم٬ یک آگهی نمایش داده شد که در آن از بیننده می خواست تا با کلیک روی آن به تماشای «کانال تلویزیونی» باراک اوباما بپردازد. و البته من هم این کار را کردم. اوباما با خرید یک کانال اختصاصی از «دیش نت ورک»٬ که یک شبکه پخش تلویزیون ماهواره ای است٬ تبلیغات خود را به صورت ۲۴ ساعته روی آن نمایش می دهد. محشر نیست؟

و البته بزرگترین پایگاه ستاد انتخاباتی اوباما تاکنون٬ اینترنت بوده است. او نه تنها در همان اوائل اعلام تصمیمش برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری٬ با آغوش باز از تمامی رسانه های اجتماعی استقبال کرد٬ بلکه با روحیه‌ای تهاجمی به تمام رسانه های موجود نیز رخنه کرده است. جمع آوری کمک‌های مالی مردم از طریق اینترنت نیز یکی از موثرترین فعالیت‌های او بوده است. همچنین ستاد انتخاباتی او با زیرکی تمام سایتی تحت عنوان «با لجن پراکنی بجنگیم» (fightthesmear.com) به راه انداخته است. کاری که جان کری در سال ۲۰۰۴ می توانست انجام دهد.

تعجب‌آور نیست که ببینیم ستاد او با درج یک آگهی مبنی بر رای دادن پیش از روز اصلی انتخابات٬ در یک بازی اتومبیل رانی به نام «بهشت سوزان» روی اکس باکس ۳۶۰ (The Burnout Paradise) نشان دهد که او دنبال رای کسانی است که بازی کامپیوتری بخشی از زندگی آنان است. در این بازی در خیابانهایی که بازیگران با اتومبیل مسابقه می دهند٬ بیلبوردهایی دیده میشوند که روی آنها نوشته شده: «اوباما برای آمریکا». محشر!



در واقع همان‌طور که فرانک روزولت اولین رئیس جمهور «رادیویی» بود و جان اف کندی اولین رئیس جمهور «تلویزیونی»٬ اوباما اولین رئیس جمهور «اینترنتی» خواهد بود.




آمار پشتیبانی از کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا در دو سایت مای اسپیس و فیس بوک


منبع
Wednesday, October 8, 2008
بر اساس گزارش «ویکی وارد» گزارشگر ام اس ان بی سی٬ «دیک فالد»مدیر ارشد بانک سرمایه گذاری «برادران لیمن» (Lehman Brothers) در حالی که در سالن بدن سازی بانک مشغول دویدن روی تِرِد میل (Treadmill - فارسی اش چی میشود؟) بوده٬ آنهم درست بعد از اعلام ورشکستگی بانک٬ توسط شخص دیگری مضروب شده است. ظاهرا شخص مهاجم با مشت به صورت او کوبیده است. ویکی می گوید: «رک بگویم٬ شاید بعد از چنین رویدادی من هم همین کار را میکردم.»


دیک فالد در حالی که توسط مردم خشمگین مشایعت میشود. در دست یکی از معترضین پلاکاردی با عبارت «حقه باز» دیده میشود.


دیک فالد روز یکشنبه برای ادای شهادت در مورد ورشکستگی بانک به کپیتول هیل رفته بوده و همه کس را مقصر این رسوایی دانسته غیر از شخص خودش.

قسمت بامزه داستان نظر سنجی ای است که در پایین این مطلب به چشم می خورد. در این نظر سنجی از خوانندگان خواسته شده نظر خود را در مورد مضروب شدن دیک فالد بگویند که آیا موافق یا مخالف این کار هستند. تا این لحظه ۴۶۴۱۴ نفر رای داده اند که از این تعداد ۴۲۲۱۴ نفر موافق کتک زدن وی بوده اند! یعنی چیزی حدود ۹۱ درصد!



منبع
Tuesday, October 7, 2008
توضیح: میدانم٬ مطلب کمی طولانی است. ولی اتفاقا در مورد همین است که چرا ما در خواندن مطالب طولانی مشکل داریم.

«دیو! بس کن! دیو! بس کن.» اینها کلماتی بودند که سوپر کامپیوتر «هال» در فیلم «۲۰۰۱: اودیسه فضایی»٬ اثر درخشان استنلی کوبریک خطاب به «دیو بومن» سرنشین سفیه می گفت. زمانی که دیو در حال بیرون کشیدن مدارهای مربوط به «مغز» کامپیوتر بود٬ هال می گفت:‌ «دیو٬ ذهن من داره از بین میره. من حس‌اش می کنم٬ من حس‌اش می کنم.»



راستش ما هم همینطور. منظورم این است که انگار در طی چند سال اخیر کسی یا چیزی دارد ذهن ما را هم ذره ذره می خورد. مدارها و برنامه های مغز ما را تغییر می دهد. شاید ذهن‌مان از بین نرود٬ ولی مسلما در حال تغییر است. شیوه فکر کردن ما عوض شده است. وقتی در حال مطالعه هستیم بیشتر این را حس می کنیم. زمانی آن چنان غرق در کلمات و استدلال ها و کش و قوس های متن می شدیم که گذر ساعتها را حس نمی کردیم. اما حالا؟ بعد از خواندن دو سه صفحه آرام آرام تمرکزمان از دست میرود. مرتب وول می خوریم. سررشته مطلب از دست‌مان در می رود. انگار می خواهیم دنبال کار دیگری برویم. باید ذهن مغشوش‌مان را به سختی به طرف مطلب بکشانیم. مطالعه عمیقی که زمانی به صورت طبیعی اتفاق می افتد حالا تبدیل به یک تقلای پرزحمت شده است.

همه می دانیم چه اتفاقی در حال وقوع است. در ۱۰ سال گذشته زمان زیادی را صرف گشت و گذار در اینترنت کرده ایم. گشتن دنبال مطلبی که زمانی روزها طول می کشید حالا با دو یا سه کلیک و چند جستجوی ساده امکانپذیر شده است. حالا از این لینک به آن لینک ویدئویی تماشا می کنیم٬ به پادکستی گوش می دهیم٬ دو خط اینجا و سه خط آنجا می خوانیم و گاهی هم نظری در اینجا و آنجا می دهیم. غواصی در دریای کلمات اکنون تبدیل به اسکی روی آب شده است. دیگر مطالعه «جنگ و صلح» برای ما امکان پذیر نیست. حتی خواندن متنی مثل همین کاری سخت و طاقت‌فرساست. کاری که ما الان می کنیم٬ اسکن کردن سریع متن است.

اما نتایج یک تحقیق پنج ساله توسط دانشگاه کالج لندن (University College London) بیانگر آن است که ما احتمالا در وسط یک تغییر عمده در نوع عادات مطالعه‌مان هستیم. در طی این تحقیق٬ محققان لاگ های دو وبسایت که یکی توسط کتابخانه بریتانیا و دیگری توسط کنسرسیوم آموزشی انگلستان اداره می شوند را بررسی کرده‌اند. این وبسایتها امکان دسترسی به مقالات٬ کتب و سایر منابع مطالعاتی را به مراجعین می دهند. نتایج این بررسیها نشان می دهد که مراجعین روش واحدی برای «مرور سطحی» (Skim) منابع مطالعاتی دارند. آنها دریافته اند که مراجعین از یک متن به متن دیگر می پرند و ندرتا به متن اولی باز می گردند. همچنین دریافته‌اند که مراجعین یک یا دو صفحه از هر مطلبی را می خوانند و در بعضی مواقع بعضی مطالب را ذخیره می کنند (برای مطالعه در فرصتهای بعدی) ولی شواهدی در دست نیست که بعدا به این مطالب رجوع بکنند.

مولفین این تحقیق می گویند:

کاملا واضح است که کاربران٬ دیگر به شیوه سنتی متنی را مطالعه نمی کنند. به نظر
میرسد نوع جدیدی از «خواندن» در میان کاربران اینترنتی در حال شکل‌گیری است. حتی
شاید بتوان گفت آنها این گشت وگذار در اینترنت را برای پرهیز از خواندن سنتی یک متن
انجام می دهند.


ماریان وولف روانشناس رفتاری از دانشگاه تافتز٬ معتقد است که «ما فقط چیزی که می خوانیم٬ نیستیم.» بخشی مهم از ما این است که «چگونه می خوانیم.» او معتقد است شیوه مطالعه اینترنتی مبتنی بر «بهره‌وری» و «سرعت» است و این دو ویژگی باعث تضعیف توانایی ما در مطالعه عمیق - که بعد از اختراع ماشین چاپ شکل گرفت - شده‌اند. در واقع ما در حال تبدیل به «رمزگشایان اطلاعات» هستیم و توانایی های ما برای تفسیر متن و برقرای ارتباط عمیق با آن٬ اندک اندک به محاق فراموشی سپرده میشوند.

مطالعات نشان می دهند که فرآیند شکل‌گیری فعالیتهای مغزی در کسانی که زبان چینی می آموزند (زبانی که مبتنی بر اشکال است) متفاوت با کسانی است که زبانهای مبتنی بر الفبا می آموزند. این تغییرات شامل نواحی مختلفی از مغز میشود که به محرکهای شنیداری یا دیداری پاسخ می دهند. پس بعید نیست که فعالیتهای مغزی در نسلی که مطالعه اینترنتی می کند با نسلی که کتاب می خواند متفاوت باشد.

فردریش نیچه به دلیل بینایی رو به افولش که تمرکز روی نوشتن را برایش سخت می کرد و گاهی موجب سردردهای بدی برای وی میشد٬ یک ماشین تایپ خرید. بعد از تسلط به تایپ وی می توانست حتی با چشمان بسته تایپ کند. این باعث شد که جملات او که قبلا بسیار موجز و خلاصه بودند٬ حتی خلاصه تر و کوتاه تر شوند. این موضوع را یکی از دوستان وی که آهنگساز بود در نامه ای به وی بیان کرد: «شاید توسط این ابزار٬ اصطلاحات جدید بیافرینی.» وی همچنین گفت که در کار خودش «کیفیت قلم و کاغذ مورد استفاده وی روی افکارش در آفرینش موسیقی تاثیر می گذارد.»



مغز انسان تقریبا بی نهایت انعطاف پذیر است. مردم عموما فکر می کنند که زمانی که یک فرد به بلوغ می رسد٬ ارتباطات ۱۰۰ میلیارد سلول مغزی وی ثابت و بدون تغییر باقی می مانند. ولی محققین مغز و اعصاب خلاف این را ثابت کرده‌اند. جیمز اولدز٬ استاد رشته مغز و اعصاب در دانشگاه جیمز میسون می گوید: «سلولهای مغزی به طور مداوم اتصالات قدیمی‌تر با سلولهای مجاور را تخریب می کنند و اتصالات جدیدی می‌سازند.» وی معتقد است مغز به طور مداوم خود را برنامه ریزی می کند و نحوه عملش تغییر می کند.



دانیل بل٬ جامعه شناس از عبارت «تکنولوژی‌های ادراکی» (Intellectual technologies) برای توصیف ابزارهایی که روش فکر کردن ما را تغییر می دهند استفاده می کند. در این مورد٬ ساعت مکانیکی که در قرن چهاردهم وارد زندگی انسان شد٬ مثال خوبی است. لوئیز مامفورد در کتاب تکنیکها و تمدن (Technics and civilization) توصیف می کند که چگونه ساعت٬ «رویدادهای انسانی را از زمان منفک و درک جهانی مستقل٬ مبتنی بر روندی قابل اندازه گیری با اعداد را امکان‌پذیر کرد.» و «چارچوب انتزاعی زمان» به «مرجع افکار و اعمال ما» تبدیل شد.



و البته ساعت تغییر دیگری هم در ما ایجاد کرد. جوزف ویزنبام٬ دانشمند و متخصص کامپیوتر از دانشگاه ام آی تی٬ در کتاب خود «قدرت کامپیوتر و استدلال انسان: از قضاوت تا محاسبه» می گوید شکل گیری جهان مبتنی بر ابزار اندازه‌گیری زمان٬ «نوع ضعیفتری از مدل قبلی است. چرا که بر اساس رد تجربیات مستقیم ما و بازآفرینی واقعیت شکل گرفته است.» برای خوردن٬ خوابیدن و کارکردن٬ ما دیگر به حواس خود اتکا نمی کنیم بلکه به ساعت نگاه می کنیم.

حتی استعاراتی که برای توصیف خود استفاده می کنیم تابع این تکنولوژی های ادراکی هستند. زمانی که ساعت مکانیکی ساخته شد مردم از عبارت «مثل ساعت کار می کند» برای توصیف مغز استفاده کردند. امروزه در عصر کامپیوتر این عبارت با «مثل کامپیوتر کار می کند» جایگزین شده است. البته این تغییرات٬ فراتر از چند استعاره هستند. علم عصب شناسی به ما میگوید حتی در سطح بیولوژیک نیز مغز ما دستخوش تغییر شده است.

آلن تورینگ٬ ریاضی دان انگلیسی٬ در مقاله ای که در سال ۱۹۳۶ منتشر کرد٬‌ ثابت کرد که یک کامپیوتر دیجیتال٬ که در آن زمان فقط در حد تئوری بود٬ قابلیت برنامه ریزی برای انجام اعمالی که هر دستگاه پردازش اطلاعات دیگری دارد٬ را دارا خواهد بود. و این اتفاقی است که ما امروزه به چشم می بینیم. اینترنت به عنوان یک واحد کامپیوتری عظیم٬ تمامی اعمال سایر تکنولوژی های ادراکی ما را انجام می دهد. اینترنت به طور همزمان نقشه جغرافیایی٬ ساعت٬ ماشین تایپ٬ مطبوعات٬ ماشین حساب٬ تلفن و تلویزیون و رادیو است.



زمانی که اینترنت یک رسانه را جذب می کند٬ آن را با سایر رسانه های دیگر ادغام و خواص همه آنها را به یکدیگر تزریق می کند. برای مثال٬ یک ایمیل دریافتی٬ ورود خود را به شما اعلام می کند آن هم زمانی که شما در حال مطالعه تیتر اخبار هستید. نتیجه: مغشوش کردن توجه و به هم زدن تمرکز ما. تازه نفوذ اینترنت به سطح شیشه مانیتور ختم نمیشود. وقتی ذهن مردم به جنون اینترنت عادت کرد٬ انتظارات انها از رسانه های دیگر هم عوض میشود. تلویزیون ها نوارهای در حال عبور متنی و آگهی های کوچک کنار صفحه را به برنامه هایشان اضافه می کنند. روزنامه ها مطالب و مقالاتشان را کوتاه تر و کوتاه تر می کنند. و خلاصه ای از مقالات بلند را در کپسولهای کوچکی در اینجا و آنجای متن می گنجانند و صفخات خود را با قطعاتی مناسب برای «مرور» پر می کنند. امسال زمانی که نیویرک تایمز تصمیم گرفت صفحه دوم و سوم هر نسخه را به چکیده مقالات تخصیص دهد٬ مسئول صفحه آرایی٬ تام بادکین٬ توضیح داد که این «میان بر» ها «طعم» هر خبر را به خواننده کم حوصله می چشانند و آنها را از روش «کم بازده» سنتی٬ یعنی ورق زدن صفحه و خواندن همه مقالات بی نیاز می کنند. در واقع رسانه های قدیمی چاره ای به غیر از بازی با قوانین رسانه جدید ندارند.



تا به حال هیچ ابزار ارتباطی‌ای به اندازه اینترنت٬ نقشی این گونه قوی در زندگی ما بازی نکرده و اینگونه بر تفکر ما نفوذ نداشته است.

حدود همان زمانی که نیچه شروع به استفاده از ماشین تایپ کرد٬ یک جوان آمریکایی به نام فردریک وینسلو تیلور٬ در فیلادلفیا شروع به انجام آزمایشی تاریخی برای بهبود بهره‌وری در کارخانه ها کرد. وی با تایید مدیران کارخانه میدویل و با همکاری چند کارگر کارخانه٬‌ با اندازه گیری زمان انجام هر عمل توسط کارگران و ماشین٬ و شکستن این اعمال به زنجیره ای از افعال کوچک و مجزا و آزمایش های تکمیلی برای روشهای مختلف انجام هم قسمت٬ دستور العمل دقیقی تهیه کرد (که ما امروزه آن را الگوریتم می نامیم) که در آن انجام هر کار توسط هر کارگر به روشنی توضیح داده شده بود. نتیجه: تولید کارخانه چندین برابر شد.

پس از بیش از صد سال از آن روز٬ شاهد استقبال گرم تولید کنندگان در گوشه و کنار جهان از این روش هستیم. در جستجوی حداکثر سرعت٬‌ حداکثر بهره‌وری٬ و حداکثر توان خروجی٬ کارخانجات با مطالعات دقیق٬ به پیکربندی خطوط تولید خود مشغول شدند. وقتی روش تیلور برای تمامی کارهای دستی اعمال شد٬ وی به دنباله روان خود اطمینان داد که روش وی نه تنها به تغییر ساختار صنعت٬ بلکه به تغییر ساختار جامعه منتهی خواهد شد. وی با بیان این جمله که «در گذشته انسان بر هر چیز مقدم بود٬ از این پس سیستم بر هر چیز مقدم خواهد بود.» پیش بینی کرد «مدینه فاضله» ای با نهایت بهره‌وری ایجاد گردد.

امروزه به برکت قدرت روزافزون متخصصین و مهندسین نرم افزار٬ اصول تیلور در حال بسط گستره خود برای کنترل قلمرو اذهان ماست. اینترنت ماشینی است برای جمع آوری٬ انتقال و مدیریت اطلاعات و لشگر برنامه ریزان آن در جستجوی بهترین الگوریتم برای پیاده سازی هر فعالیت ذهنی هستند.

دفتر مرکزی گوگل تحت نام گوگل پلکس یا مجتمع گوگل٬ در مانتین ویو٬ کالیفرنیا٬ قلبه گاه اینترنت و مذهب رایج در آن تیلوریسم است. به گفته اریک اشمیت٬ مدیر ارشد گوگل٬ شرکت گوگل کلیه فعالیت های خودش را سیستماتیک می کند. بر اساس گزارش هاروارد بیزنس ریویو٬ روزانه هزاران آزمایش بر اساس داده های جمع آوری شده از موتورهای جستجوی گوگل٬ در این شرکت انجام میشود. هدف این آزمایشات درک چگونگی جستجو و استخراج اطلاعات توسط مردم و پیاده سازی الگوریتم های بهتر برای کنترل این فرآیند است. کاری که تیلور برای فعالیتهای انجام شده توسط دست انجام داد٬ گوگل برای فعالیتهای ذهنی ما انجام می دهد.



هدف گوگل به ادعای خودشان٬ «سازماندهی اطلاعات در دنیا و در دسترس قرار دادن و قابل استفاده کردن آن برای همه» است. آنها به دنبال پیاده سازی موتور جستجوی ایده‌آلی هستند که می فهمد شما دنبال چه می گردید و دقیقا همان را به شما عرضه می کند. از نظر گوگل٬ اطلاعات محصولی است که باید با بهینه سازی صنعتی استخراج و فرآوری شود. هر چه دسترسی ما به اطلاعات بیشتر شود و عصاره مطلب را سریعتر استخراج کنیم٬ بهتر فکر خواهیم کرد.

این داستان به کجا ختم خواهد شد؟ لری پیج و سرگئی برین٬ پایه گذاران گوگل٬ مایلند موتور جستجوی خود را به هوش مصنوعی تبدیل کنند. ماشینی شبیه «هال» که ممکن است به صورت مستقیم به مغر ما متصل شود. لری پیج می گوید: «موتور جستجوی ایده آل٬ موجودی هوشمند خواهد بود٬ شاید باهوش تر از مردم.» و می افزاید: «بسیار عالی خواهد بود اگر شما بتوانید تمامی اطلاعات دنیا را یکجا در مغز خود داشته باشید.» وی پارسال در یک گردهمایی علمی گفت: «گوگل در پی ایجاد هوش مصنوعی در مقیاسی بزرگ است.»

یک جاه طلبی بزرگ و البته ستایش برانگیز برای دو نابغه ریاضی با مقادیر متنابهی پول و یک ارتش کوچک از دانشمندان کامپیوتری. چه کسی بهتر از آنها برای حل بزرگترین مسئله موجود: هوش مصنوعی؟

البته این فرض ساده آنها که «بسیار عالی خواهد بود» اگر مغز ما دارای مکمل باشد٬ جای بحث بسیار دارد. در دنیای گوگل٬ جای کمی برای عدم قطعیت و تفکر عمیق وجود دارد. در نظر آنها ابهام٬ یک باگ قابل اصلاح است و مغر انسان یک کامپیوتر قدیمی است که نیاز به پردازنده ای قوی تر و حجم بیشتری هارد دیسک دارد.



این ایده که مغز انسان باید مثل پردازنده های سوپر سریع کار کند٬ نه تنها در ذات اینترنت تعبیه شده٬ بلکه قانون طلایی ای است که کلیه شرکتها از آن تبعیت می کنند. ما انسانها هر چه سریعتر اینترنت را «مرور» بکنیم٬ لینکهای بیشتری را کلیک می کنیم و صفحات بیشتری را مشاهده خواهیم کرد و گوگل و شرکتهای دیگر اطلاعات بیشتری درباره ما جمع آوری خواهند کرد و تبلیغات بیشتری به خورد ما خواهند داد. اکثر مالکان اینترنت تجاری٬ سهمی از رد خرده نانهایی که ما در حال لینک به لینک پریدن٬ از خود بر جای می گذاریم دارند٬ هر چه بیشتر٬ بهتر. مطمئنا تمرکز و مطالعه عمیق و باحوصله ما٬ آخرین چیزی است که آنها طلب می کنند. سود مادی آنها در عدم تمرکز ماست.

شاید من زیادی بدبین هستم. همیشه عده ای٬ پیشرفتهای تکنولوژیک را ستایش می کنند و عده ای هم بدترین پیش بینی ها را در مورد هر ابزار و پیشرفتی دارند. افلاطون در کتاب گفتگوها آورده است که سقراط از اختراع «نوشتن و خط» اظهار نگرانی کرد. او نگران بود که مردم به جای فراگیری دانش و نگهداری آن در مغزشان٬ آن را روی کاغذ نگاه خواهند داشت و کم کم موجودات فراموشکاری خواهند شد. آنها به جای دانش٬ مملو از توهم آن خواهند شد. سقراط اشتباه نمی کرد. تکنولوژی جدید٬ اغلب چنین نتیجه ای داشت٬ ولی وی در این مورد کوته بین بود. او از درک این که این تکنولوژی جدید چه راههای متنوعی برای بسط دانش (شاید نه خرد) فراهم می آورد٬ عاجز بود.

نظیر همین اتفاق در زمانی که گوتنبرگ ماشین چاپ را اختراع کرد افتاد. اومانیست ایتالیایی به نام Hieronimo Squarciafico ابراز نگرانی کرد که در دسترس بودن کتاب موجبات تنبلی اندیشه را فراهم خواهد آورد و موجب تضعیف اذهان خواهد شد.

بنابراین٬ بله٬ شما حق دارید با شک و تردید به شکاکیت من نگاه کنید. شاید من را به عنوان یک نوستالژیست ببینید. شاید از این اذهان تلنبار شده از اطلاعات بی مصرف ما نسلی طلایی از روشنفکری و خرد به وجود بیاید. ولی با این حال در آرامشِ مطالعه ی عمیق یک کتاب٬ ما استدلال های خود را خواهیم کرد. در لحظاتی که بدون حواس پرتی کتابی را میخوانیم٬ ایده های خود را می پروریم٬ نتایج خود را می گیریم و استنتاج‌های خود را خواهیم داشت. مطالعه عمیق٬ همانطور که ماریان وولف استدلال می کند٬ تفکر عمیق را در پی دارد. ریچارد فورمن٬ نمایشنامه نویس٬ می گوید ما تبدیل به اقیانوسی از علم خواهیم شد به عمق یک سانتیمتر (we risk turning into 'Pancake people'—spread wide and thin)

من واقعا تحت تاثیر آن صحنه از فیلم ۲۰۰۱: اودیسه فضایی قرار گرفتم. طنز ماجرا جایی است که کامپیوتر داستان٬ با لحنی احساساتی و کودکانه٬ در پاسخ به بیرون کشیده شدن مدارهایش به فضانورد التماس می کند: «من حس‌اش می کنم٬ من حس‌اش می کنم! من می ترسم.» و در نهایت به جایی میرسد که میتوان نام معصومیت بر آن نهاد.



بیرون ریختن احساسات توسط «هال» کنتراست و تناقض حیرت انگیزی با سردی و رفتار عاری از احساسات شخصیتهای انسانی فیلم پیدا می کند که با دقت یک روبات دنبال انجام کارشان هستند. فعالیتهای‌شان را بر اساس دستورالعمل انجام می دهند٬ انگار که مراحل یک الگوریتم را دنبال می کنند. در دنیای ۲۰۰۱ انسانها به حدی ماشینی رفتار می کنند که انسانی ترین شخصیت داستان کامپیوتر «هال» است. در واقع این عصاره پیشگویی استنلی کوبریک است: برای ارتباط با دنیا و محیط اطراف٬ هر چه بیشتر به کامپیوترها تکیه کنیم٬ این هوش ماست که نزول می کند و تبدیل به «هوش مصنوعی» میشود.

مرتبط: سولوژن - از هوش، زبان و دیگر قضایا

ترجمه آزاد و خلاصه شده از : منبع
Monday, October 6, 2008
در یک نگاه سریع٬ این تصویر می توانست بیگ بن واقعی باشد. ولی با یک کم دقت دستی که در پایین تصویر هست دیده میشود و حقه تصویری جالبی خودش را نشان می دهد.



مایکل هیوز٬ ۵۶ ساله این تکنیک را در سال ۱۹۹۸ ابداع کرده و حالا عکسهای بی نقصی با این روش می گیرد.
در مجموعه عکسهای این توریست هنرمند٬ برج بیگ بن در لندن٬ برج ایفل در پاریس٬ مجسمه آزادی در نیویورک٬ تقاطع گورخر در لندن (با تصویر آلبوم معروف Abbey Road که اعضای گروه بیتلز را در حال عبور از عرض خیابان نشان می دهد.) ٬ ستون پیروزی در برلین٬ پل گلدن گیت در سانفرانسیسکو٬ اهرام ثلاثه در قاهره و ... دیده میشوند.







منبع: بقیه عکسها را در اینجا (+) ببینید.
Sunday, October 5, 2008
وقتی پای انتخابات وسط میاد٬ پای خیلی چیزهای دیگر هم به وسط کشیده میشود. خیلی رازها فاش میشوند و خیلی عکس های قدیمی خاک خورده از آرشیوهای قدیمی بیرون کشیده میشوند. عکس پایین یکی از انهاست. در این عکس یکی از دخترهای خانم سارا پیلین نامزد معاونت ریاست جمهوری آمریکا از حزب جمهوری خواه را می بینید که در حال نشان دادن انگشت میانی خود(همان بیلاخ خودمان) خطاب به یک نفر (احتمالا پسر بچه بغل دستی اش ) است.



منتقدین میگویند این روش خانم پیلین در تربیت فرزندانش است و همان چیزی است که به عنوان «ارزشهای شهرهای کوچک» به آن می بالد.
Friday, October 3, 2008
کودن با استعداد تقدیم می کند. برای نخستین بار٬ متخصصین ما با کار طاقت فرسا و گذراندن ساعتهای متمادی بدون آب و غذا در لابراتوار٬ آخرین و جدیدترین دستورالعمل وقت گذرانی و الافی را٬ با ذکر مو به موی مراحل و الگوریتم دقیق٬ در جهت رشد و اعتلای امت شهیدپرور ابداع کرده اند که در اینجا ان را ملاحظه می فرمایید. قابل ذکر است که این دستور العمل نسبت به نمونه خارجی آن کارآتر و دقیق تر است. این شما و این آخرین الگوریتم الافی و وقت تلف کنی: )برای مشاهده جزئیات روی عکس کلیک کنید.)

Wednesday, October 1, 2008
نقشه جغرافیایی که همه میشناسیم٬ نقشه ای است که هر کشور را بنابر مساحت و اندازه فیزیکی اش تعریف می کند.
روزنامه دیلی تلگراف٬ در اقدامی جالب٬ نقشه دنیا را بر حسب فاکتورهای مختلفی از قبیل ثروت٬ مصرف الکل٬ تعداد سلاحهای هسته ای٬ میزان ابتلا به ایدز و ... (در مجموع ۱۸ فاکتور) و با استفاده از نرم افزاری کامپیوتری باز-ترسیم کرده که تعدادی از آنها را اینجا می بینید:

نقشه دنیا بر اساس اندازه فیزیکی کشورها که خوب همه آن را می شناسیم:



و بر اساس تعدا سفرهای هوایی در هر کشور:



و بر اساس میزان مصرف الکل (واقعا شرم آوره که در ایرانی که مصرف الکل ممنوع است٬ اینقدر مصرف الکل بالاست!)



بر اساس تعداد سلاحهای هسته ای (به نظرم آن زائده ای قهوا ای تیره در سمت چپ و پایین روسیه٬ باید اسرائیل باشد.):



تعداد نیروهای مسلح درگیر در جنگ (از سال ۱۹۴۵ تا ۲۰۰۴). این یکی از همه نقشه ها به نقشه واقعی جهان نزدیک تر است. (غیر از استرالیا و ژاپن و چند تا کشور آفریقایی)احتمالا معنی اش این است که جنگیدن و خونریزی در ذات ما انسانها است و همه مان استعداد خوبی در این زمینه داریم.


و بر اساس تعداد تلفات انسانی در جنگ (از سال ۱۹۴۵ تا ۲۰۰۴). هر چه کشور پیشرفته تر است تلفات انسانی اش در جنگ کمتر است.



بقیه را هم خودتان در اینجا (+) ببینید: