Wednesday, December 16, 2009
یک میلیون دلار زیر رختخوابته! آره بابا راست میگم٬ زیر رختخواب خودت٬ برو نگاه کن من اینجا منتظر میمونم.
. . .
چی؟ نبود؟ عجیبه واقعا! خوب نگاه کردی؟ مطمئنی؟ یه نگاه دیگه بکنی ضرر نداره ها! ایندفه خوب خوب خوب نگاه کن.
. . .
هوم م م م ... زیر موکت رو هم نگاه کردی؟ بله میدونم اول چی گفتم. اما خوب زیر موکتی که زیر رختخوابته٬ باز هم میشه زیر رختخوابت دیگه مگه نه؟
. . .


هیچی؟ خوب اگه تو قلمبگی شمش ها یا سکه ها رو زیر موکت حس نکردی دلیل نمیشه که! ممکنه اسکناسها یکی یکی زیر موکت چیده شده باشن. میدونم که موکتت هم با چسب چسبیده به زمین. خوب به این فکر کن که اگر یک میلیون دلار رو در بیاری٬ کل موکت رو عوض می کنی.
. . .
ببین راستش من فکر می کنم تو به اندازه‌ی کافی تلاش نمی کنی. باید زمین رو هم بشکافی. پس چی که مطمئنم پولها اون زیره! این نسخه‌ی قدیمی نقشه‌ی گنج که دست منه٬ اینو میگه. میتونی ثابت کنی که این نقشه که دست منه جعلیه؟ می دونم٬ من هم فکر نمی کردم بتونی.
. . .
خوب معلومه که باید زمین رو بکَنی. این یه گنچ مدفونه٬ مگه نه؟ گنج مدفون رو اصولا همینجوری در میارن. همه اینو میدونن. مگه تو خرفتی که همچین چیزی رو ندونی؟
. . .
عمیق تر. بیشتر باید بکَنی.
. . .
اصلا میدونی چیه آقای همه چیز دون؟ ثابت کن که گنجی اون زیر دفن نشده. این ادعا که چیزی اون زیر دفن نشده اصلا عقلانی نیست. باید اینقدر زمینو بکَنی تا برسی به هاوایی. قبول داری که جایی به اسم هاوایی وجود داره دیگه٬ مگه نه؟ اصلا تا حالا هاوایی رو دیدی؟ می دونستم که ندیدی. خوب پس ببین بعضی چیزها هست که خودتم قبول داری باید ندیده قبولشون کرد. پس به کندن ادامه بده.
. . .
عمیق تر.
. . .
این خاکی رو که تو داری در میاری بررسی کردم. یه مقدار خیلی کمی طلا توش پیدا میشه. در حد چند مولکول. فکر کنم داری نزدیک میشی. نخیر. هیچ هم طبیعی نیست. اگر طلا همینجور به صورت طبیعی به وجود می اومد ما الان همه میلیونر بودیم٬ مگه نه؟
. . .
یه نفر رو میشناسم که خاکی رو که تو بهم دادی آزمایش کرد. اون مساحت رختخواب تو رو محاسبه کرد و میزان طلای موجود در این سطح رو به عمق چاهی که تو تا هاوایی قراره بکنی٬ ضرب کرد و خوب با توجه به اینکه وقتی به مرکز زمین نزدیک میشی میزان طلای موجود در واحد حجم بیشتر هم میشه . . . هوم م م م . . . بفرما! این هم مستندات علمی برای اینکه یک میلیون دلار زیر رختخواب تو مخفی شده. محشر نیست؟
. . .
نمیشه که الان وسط کار٬ کار رو متوقف کنی. واسه چی اینقدر عصبانی ای تو؟ ببین به خاطر این همه کندن زمین چه هیکل توپی به هم زدی؟ مطمئنا همین موضوع یک میلیون دلار می ارزه! من فکر می کنم که خودت هم مطمئنی اون زیر یک میلیون دلار طلا مخفی شده. وگرنه برای چی اصلا همچین چاهی کندی؟ من فکر می کنم تو از این می ترسی که اگر بیشتر بکنی٬ طلا رو حتما پیدا کنی. برای چی اینقدر از پول بدت میاد؟ مگه تو تارک الدنیایی؟
. . .
اصلا میدونی چیه؟ من و یه عده از دوستام میایم اونجا رو می کنیم. معلومه که از اتاق خواب تو نمی رم بیرون. حق و حقوق تو؟ پس حق و حقوق من چی؟ اصلا منصفانه نیست که تو به من اجازه ندی اون جا رو بکنم٬ فقط به این دلیل که تو فکر می کنی اونجا طلا نیست. تازه اینکه ادعا کنی یا باور کنی که اونجا طلا نیست٬ خیلی ضایع تره!. من فکر می کنم تو واقعا تنبلی.
. . .
واسه چی اینجوری داری همه جا داد میزنی که زیر رختخوابت طلا نیست؟ این بیشتر ثابت می کنه که در درون خودت باور داری که اونجا طلا هست. اگر واقعا مطمئن بودی که اونجا طلا نیست اصلا به فکرت هم نمی رسید که بیای داد بزنی که اونجا طلا نیست. مثلا ممکن بود که تو بیای داد بزنی که زیر رختخوابت حاجی فیروز قایم نشده؟ تو وجود طلا رو اون زیر انکار می کنی چون میدونی که اونجاست.
. . .



شما «طلا ناباورها» همتون دورو و دروغگویید. همش راجع به تحمل و مدارا و حقوق افراد و احترام متقابل حرف می زنید اما به آدمهایی که میخوان شما رو مجبور کنن زیر رختخوابتون رو بکنید٬ گیر بیخود می دید. شما به آدمها توهین می کنید.

منبع: JHUGER.COM