Thursday, June 25, 2009
برای بینندگان خارج از کانادا

The Daily Show With Jon StewartMon - Thurs 11p / 10c
Reza Aslan
thedailyshow.com
Daily Show
Full Episodes
Political HumorJason Jones in Iran


* برای بینندگان داخل کانادا


اینجا کلیک کنید و ببینید.
جان استوارت: خوش آمد می گویم به حضور مجدد میهمان امشب٬ ستون نویس سیاسی دیلی بیست (The Daily Beast) و نویسنده‌ی کتاب «چگونه پیروز یک نبرد کیهانی باشیم؟ خدا٬ جهانی سازی و پایان جنگ علیه ترور»٬ رضا اصلان.
رضا اصلان: بسیار خوب!
جان استوارت: چطوری جناب؟
ر: گمونم حرفی برای گفتن نیست!
ج: نه. این جان و کیت دارن واقعا از کنترل خارج میشن.
ر: آره کی فکرش را میکرد؟ واقعا اگر اینا می تونستن قضیه را حل کنن ...
ج: این دختره واقعا پتیاره است ... امروز چه خبر بود؟ چی شنیدی؟ امروز روز خوبی نبود؟
ر: امروز روز خوبی نبود. اما مشکلی نیست. این ماجرا داره تبدیل به یک جنگ فرسایشی میشه. موضوع دیگه موضوع انتخابات نیست. حداقل در این مورد مطمئنیم. موضوع دیگه تقلب انتخاباتی نیست. موضوع دیگه اصلا موضوع احمدی نژاد هم نیست. الان دیگه انقلابی در مورد آینده‌ی نظام در حال وقوعه. مشروعیت پایه های این دولت. الان داستان خیلی جدی شده و البته فکر می کنم خونریزی هم در عین حال افزایش پیدا خواهد کرد.
ج: به نظر تو آیت الله خامنه ای برای چی پرید وسط این انتخابات در حالیکه مجبور به این کار نبود؟ چرا او طوری پرید وسط این قضیه که مستقیما خودش را به سرنوشت احمدی نژاد و وقایع آینده گره زد؟
ر: این موضوع واقعا توجیه پذیر نیست. این آقا کسی است که در طی ۲۰ سال گذشته در پس زمینه بوده و گهگاهی خودش را وارد قضایا می کرده ولی خودش را به عنوان یک میانجی بی طرف معرفی کرده. من فکر می کنم واقعیت اینه که این اقا تا حالا همیشه گوشه نشین بوده و اینقدر در مخفیگاه بوده که نمیدونه دور و برش چه خبره. او حقیقتا نمی دونه که او بیش از هر کس دیگری٬ از جانب احمدی نژاد و بیدار شدن سپاه و نظامی کردن فضای سیاسی ایران در خطره. بنابراین من فکر می کنم شاید او از روی جهالت و ندانستن عمل می کنه. واقعا نمی دونم الان چی توی ذهنش میگذره.
ج: موضوعی که بیش از هر چیز دیگری ذهن من را به خود مشغول می کنه که قبلا هم راجع بهش صحبت کردیم٬ این موضوع من را یاد مراحل ابتدایی این کشور می اندازه. ایران در شکل جدیدش تنها ۳۰ سال عمر داره و وقتی راجع به بازیگران اصلی اش می خوانی می بینی که اینها با هم به مدرسه می رفتند٬ رفسنجانی و خامنه ای با هم همکلاسی بودند اینها پدران موسس اش بودند. تقریبا شبیه جفرسون و آدامز در این کشور.
ر: بله! همینطور که اوضاع پیش میره این بحث درباره‌ی آینده انقلاب اسلامی است. تو دقیقا درست میگی. اتفاقا بامزه است که افراد اردوی احمدی نژاد و افراد اردوی اصلاح طلب تنها همکلاسی نبودند. اینها همون افرادی هستند که ۳۰ سال پیش شاه را ساقط کردند و هر دو از یک سری قواعد بازی پیروی می کنند. رفسنجانیست ها٬ موسویست ها٬ خاتمیست ها دارند همان کاری را می کنند که ۳۰ سال پیش می کردند. تاجران بازار اعتصاب می کنند٬ مراسم عزاداری ...
ج: همون سال ۱۹۷۹ بود که روند به همین شکل ادامه پیدا می کرد. ۴۰ روز اوضاع آرام می‌شد و تقریبا همه چیز می رفت زیر زمین و بعد دوباره شروع می کردند و دوباره اوضاع منفجر میشد.
ر: و این روند به صورت یک چرخه ادامه پیدا می کرد. ما ایرانی ها دو کار را خیلی خوب انجام میدیم. خوب میخوریم٬ خوب عزاداری می کنیم. ما استاد این دو کاریم.
ج: تو مطمئنی شما جهود نیستین؟ شما احتمالا باید جهود باشین ...
ر: آره خوب! ما در عمل پسر عموییم. موضوع دیگه اینه که گروه دیگه هم ۳۰ سال پیش داخل ماجرا یوده و هر دو گروه قواعد این بازی را بلدند و قضیه سر این است که کدام طرف روی طرف دیگر را کم می کند و پیروز این بازی میشود.
ج: و البته هر اتفاقی که آنطرف دنیا بیافته برای ما هم اینجا مهمه. مایلیم بدونیم مردم اونجا راجع به ما چی فکر می کنند.
ر: بله! میدونم.
ج: برام هم جالبه که اینجا هم بحث سر این است که عباراتی است که اوباما دراین مورد استفاده می کنه و راستش در هر دو صورت هم یک کم هم خودستایانه است که فکر کنیم در این لحظه که مردم در ایران مشغول این جنبش هستند و جسارت و شهامت آنها درخیابان و سختی این جنبش٬ به این ربط داره که ما اعلام پشتیبانی از آنها بکنیم٬ نکنیم. که فکر کنیم موضع ما تاثیری در این قضیه داره.
ر: راستش من باورم نمیشه که بیل بنت یا چارلز کراتهامر دغدغه‌ی واقعی مردم ایران را دارند.
ج: بیل بنت که می خواست براتون «ماشین دو تا کن» بفرسته! (بیل بنت جمهوری خواه در یک مصاحبه اخیرا به جان کینگ مجری سی ان ان گفته بود که دولت آمریکا باید برای جوانان معترض ایران کارت تلفن مجانی و «ماشین دو تا کن» بفرستد که منظورش ماشین تکثیر بود. صرف نظر از این که در انگلیسی هم به ماشین کپی یا تکثیر٬ ماشین دو تا کن نمی گویند٬ ایشان هنوز گمان می کند که جوانان در حال تکثیر اعلامیه به سبک دهه ۷۰ هستند. جان استوارت هم در اینجا به او کنایه می زند. - مترجم)
ر: تنها چیزی که می تونم بگم اینه که خدا را شکر می کنم به خاطر پرزیدنت اوباما. (تشویق حضار)فکر می کنم این مرد تا حالا بی نقص عمل کرده. او از ابتدا و در طول چهارهفته ای که انتخابات ایران درحریان بوده٬ اسم ایران از دهانش خارج نشد و این موضوع به ضرر احمدی نژاد تموم شده. او نمی تونست از بحثهای همیشگی اش استفاده کنه که آمریکا میخواد به ما حمله کنه و از این قبیل. راستش را بخوای میدونی شعار انتخاباتی احمدی نژاد چی بود؟ «می توانیم» که معادل فارسی Yes We Can (شعار انتخاباتی اوباما) است. (خنده‌ی حضار) ایالات متحده تاریخچه‌ی طولانی‌ای از دخالت درامور داخلی ایران داره... بله این واقعیت داره ...
ج: من فکر می کنم از نظر احساسی٬ دل آدم با مردم توی خیابون همراه میشه که جنبش اصلاحات چیزی است مثل حزب جمهوری خواه یا دموکرات در آمریکا. ولی جنبش اصلاحات در ایران هنوز خیلی به آمریکا بدبین است و نمی تونه حتی آغاز گر روندی باشه که محافظه کار ترین آدم توی ایران می تونه چرا که ما مثل تنگی نفس برای شخصیت ملی آنها هستیم.
ر: بله. اوباما درست می گوید. این داستان مسئله‌ی مردم ایران است و جنگ آنهاست برای آینده‌ی ایران. اگر میخوایم این داستان را فردا تموم کنیم باید به حرف جان مک کین و بیل بنت گوش کنیم. با این کار می تونستیم در حا این قضیه را تمام کنیم.
ج: اما اگر آنها هم قدرت داشتند این ایده که آمریکا می تونه با ایجاد اثر پروانه در دنیا امواج سهمگین انقلاب ایجاد کنه٬ من خیلی مطمئن نیستم که اینکار عملی باشه.
ر: بعضی موقع ها بهترین کاری که می تونیم بکنیم اینه که دهنمونو ببندیم و خودمونو کنار بکشیم.
ج: این حرف نکته‌ی جالب دیگه ای رو مطرح می کنه. ما جیسون جونز را فرستادیم ایران٬ به خاطر اینکه تو بهمون گفته بودی اونجا «اَمنه»! ولی تجربه‌ی بسیار جالبی بوده برای ما. گزارشات ما از اونجا بسیار بسیار شبیه گزارشات ما از جاهای دیگه است و چشمان ما را باز کرده رو به این واقعیت که چقدر ما از مردم ایران غیر قابل تمایز هستیم. و مردمی که ما باهاشون صحبت کردیم الان دستگیر شدن و چقدر ما بی پناه هستیم. چه کار میشه کرد برای کمک به این مردم که دستگیر شدن یا هر چیز دیگه ای.
ر: من فکر می کنم باید به اتحاده‌ی اروپا و سازمان ملل فشار بیشتری آورد چرا که حداقل اونها نفوذ بیشتری روی ایران دارند ولی ما (آمریکا) نداریم. ما هیچ کار دیگه ای برای نتبیه کردن آنها نمی تونیم بکنیم. مثلا چه کار میشه کرد؟ بیشتر تحریمشون کنیم؟ شما باید با یک نفر رابطه داشته باشید تا بتونید تنبیهش کنید. باید روی متحدانمان فشار بیشتری وارد کنیم ولی در آخر این موضوع برمیگرده به ریاست جمهوری در آمریکا. این رییس جمهور کسی است که معادله را در اون منطقه تغییر داده. ما رییس جمهوری داریم به نام باراک «حسین» اوباما٬ بله من گقتم «حسین». کاری هم نمی تونید بکنید!
ج: جانم؟ چی شد؟ تو مطمئنی اسم دومش «جفرسون» نیست؟
ر: ... که تصمیم گرفته دید بازتری نسبت به این موضوعات داشته باشه.او وقتی به ایران فکر می کنه فقط به فردا نگاه نمی کنه بلکه ده سال دیگه را می بینه.
ج: تو فکر می کنی نتیجه‌ی این داستان چی میشه؟
ر: من فکر می کنم وقتی این موضوع تموم بشه داستان به کلی متفاوت خواهد بود. میتونه بهتر یا بدتر باشه. به قول دوستم٬ ایران بین دو مدل کره‌ی شمالی و چین امکان انتخاب خواهد داشت. یا خیلی نظامی و منزوی میشه مثل کره‌ی شمالی یا ساختار خبرگان مرکزری خودش را حفظ میکنه ولی درش را به روی دنیا باز تر میکنه و دموکراتیک تر میشه.
ج: کره‌ی شمالی و چین؟ ها؟ داداش نمیشه این وسط یک بلژیک به ما بدی؟
ج: ممنون از رضا برای آمدنش به برنامه‌ی ما.
Tuesday, June 23, 2009
در حال حاضر شاهد نوعی همزیستی مسالمت آمیز آمریکا با کره‌ی شمالی هستیم. به این ترتیب که کره‌ی شمالی هر از گاهی آمریکا و متحدانش در خاور دور (ژاپن و کره‌ی جنوبی) را تهدید به واکنش نظامی می کند و و سپس برای مدتی آن را فراموش می کند. در این میان٬ این مردم کره‌ی شمالی هستند که در نکبت و فقر دست و پا می زنند و هیچ کاری توسط هیچ کشوری برای رهایی آنها از چنگال دژخیمان حاکم انجام نمیشود.
حال به نظر میرسد با ادامه‌ی این روند در ایران و مسلط شدن نیروهای نظامی بر مردم٬ ممکن است شاهد شکل گیری یک کره‌ی شمالی دیگر در خاور میانه باشیم. کشوری که مردمش با فقر دست و پنجه نرم می کنند ولی رهبرانش هر از گاهی لحن تندی نسبت به اسرائیل نشان می دهند و آن را تهدید به نابودی می کنند. واضح است که هدف این کار٬ در حقیقت نابودی اسرائیل نیست. چرا که آنها خود می دانند در صورت دست زدن به چنین حماقتی٬ هدف حملات هسته ای اسرائیل قرار خواهند گرفت. در واقع هدف چنین تهدیداتی٬ تضمین بقای رژیم اسلامی خواهد بود.
آیا آمریکا برنامه ای برای جلوگیری از شکل گیری کره‌ی شمالی اسلامی در منطقه‌ی خاور میانه در دستور کار خود دارد؟

توضیح واضحات: شخصا نه معتقد به مفید بودن عملیات نظامی توسط کشورهای بیگانه هستم و نه مایل به آن. قطعا سوال من هم تاثیری در سیاستهای آمریکا در مقابل ایران نخواهد داشت. تنها به این دلیل که قرار است از رییس جمهور آمریکا سوال شود٬ مایلم بدانم طرح و برنامه‌ی آمریکا در خاور میانه چگونه ممکن است بر سرنوشت ایران تاثیر بگذارد؟
Thursday, June 18, 2009
این روزها سر و صدای زیادی از رفسنجانی به گوش نمی رسد. شاید او در اوایل انقلاب٬ شخصیت تندرویی داشته٬ اما با گذر زمان٬ او تبدیل به یک سیاست مدار واقعی شده است. او در صحبت کردن دو پهلو حرف می زند واین دقیقا چیزی است که از یک سیاستمدار سطح بالا انتظار می رود. هر چه که از انقلاب گذشت او پخته تر و پخته تر شد. او در کوره‌ی جمهوری اسلامی آبدیده شده و به خوبی خود را از تصفیه های خونین اول انقلاب به سلامت به اینجا رسانید. همچنین او کسی بود که خامنه ای را به مقام رهبری منصوب کرد و ساده انگاری است اگر بپنداریم برای خلغ او٬ مکانیزمی آماده در آستین نداشته باشد. با شناخت سی ساله ای که از او داریم٬ او کسی نیست که اجازه دهد احمدی نژاد و مصباح یزدی بی دغدغه لقمه‌ی چرب حکومت اسلامی را آسان فرو دهند.


تا جایی که در اخبار شنیده ام٬ گویا رفسنجانی چند روزی را در قم سپری کرده است. (شاید هنوز هم آنجا باشد.) بنابر شنیده ها٬ او مشغول رایزنی با مراجع تراز اول قم است. سوال این است که برای چه کاری؟ منطقی ترین و شاید تنها پاسخ٬ به گمان من این است که او در سمت رییس مجمع تشخیص مصلحت (که اعضای آن عموما از طیف مخالف احمدی نژاد هستند) و مهم تر از آن رییس خبرگان رهبری (تنها ارگانی که قادر به خلع رهبری می باشد.)٬ در حال تهیه‌ی طرحی برای خلع رهبری از مقام خود و تشکیل چیزی شبیه شورای رهبری است. (قاعدتا ریاست شورا را نیز خودش به عهده خواهد گرفت.) با این کار نظریه‌ی ولایت فقیه که مد نظر جوادی آملی است مبنی بر ولایت فقها و نه ولایت شخص٬ را محقق خواهد کرد. همچنین با نفوذی که او و اعضای مجمع تشخیص (مثل رضایی) در سپاه دارند٬ سپاه ( و در نتیجه بسیج) را با خود هماهنگ خواهند کرد و احمدی نژاد و تیمش و همچنین پیر و مرشد آنها یعنی مصباح یزدی را خلغ سلاح خواهد نمود.
او سپس خواهد توانست موسوی را به ریاست جمهوری رسانده و با این ترفند٬ خود را از دزد بیت المال٬ تبدیل به ناجی ایران کند. او همچنین با روحیه‌ی میانه رو خویش خواهد توانست رابطه با آمریکا را نیز برقرار کرده و کشور را از گرداب کنونی برهاند. فراموش نکنیم او کسی بود که در دوران ریاست جمهوریش٬ عملا با آمریکا رابطه برقرار کرد و مقادیری سلاح نیز از آمریکا و اسراییل خرید.
بدیهی است که این سناریو با همین سادگی قابل اجرا نخواهد بود و احتمالا شاهد درگیری ها و تصفیه های خونینی خواهیم بود. احمدی نژاد و دار و دسته اش نیامده اند که به زبان خوش از میدان به در روند. رفسنجانی هم افعی خوش و خط و خالی است که به آسانی دم به تله نمی دهد.
در روزهای آینده (مخصوصا روز جمعه) شاهد اتفاقات جالب خواهیم بود.

در همین زمینه: رضا اصلان در CNN از نشست اضطراری مجلس خبرگان می گوید.
Thursday, June 11, 2009
لی اسمولین٬ تئوریسین فیزیک از دانشگاه واترلو واقع در ایالت اونتاریو در کانادا٬ نظری جنجالی دارد که پیش بینی هایی قابل آزمایش درمورد جهانهای دیگر ارائه می کند. در این نظریه٬ او بحث نواحی قابل سکونت را به گونه ای مطرح می کند که حتی از نظریه‌ی مورد اشاره‌ی اَدَمز نیز٬ جذابتر است.

در اوایل دهه ۱۹۹۰ اسمولین مدلی از جهان ارائه داد که قویا با نظریه‌ی عوالم دیگر در کیهان شناسی انبساطی متفاوت است. نظریه‌ی او بیشتر روی چگونگی خم شدن زمان و فضا توسط سیاه چاله ها تمرکز می کند. از حدود سالهای دهه‌ي ۱۹۶۰ دانشمندان زیادی با این ایده بازی کرده اند که هرگاه ستاره ای به درون یک سیاه چاله جذب میشود٬ امکان ایجاد یک جهان دیگر را افزایش می دهد. اسمولین تئوری خود را بر پایه‌ی این ایده بنا کرده است.


جهانهای تولید شده توسط سیاه چاله با جهانهای خلق شده بر اثر انبساط٬ یک فرق اساسی دارند. در دنیاهای تشکیل شده بر اثر انبساط٬ هیچ تماسی بین قوانین فیزیک در دو دنیای مجزا وجود ندارد. در حالیکه اسمولین گمان می کند در عوالم مبتنی بر سیاه چاله ها٬ این عوالم٬ قویا به سمت شکل خاصی از فیزیک گرایش دارند. او در این مورد می گوید: «هر دنیایی که تعداد بیشتری سیاه چاله تولید می کند٬ عوالم بیشتری خواهد زایید و قوانین فیزیک آن جهان٬ به فرزندانش منتقل خواهد شد. بر این اساس٬ باید مدلی از انتخاب طبیعی٬ به سود جهانهایی که قوانین فیزیک آنها منجر به تولید بیشترین تعداد سیاه چاله ها میشود٬ وجود داشته باشد. چنین عوالمی٬ باید در محیط «چند عالمی» در اکثریت مطلق باشند.»


مدل اسمولین٬ دو مزیت قابل ذکر دارد. اول اینکه توضیح می دهد که چرا جهان ما دارای قوانین فیزیک فعلی است٬ به این معنی که عوالمی که ستاره های غول آسا٬ که به نوبه‌ی خود سازنده‌ی سیاه چاله ها هستند٬ می سازند٬ قویا برتر از دیگر عوالم هستند و دیگر اینکه توضیح می دهد که چگونه قوانین فیزیک ما به حیات اجازه‌ی شکل گیری می دهند: عناصری که برای تشکیل ستارگان لازم هستند٬ همانهایی هستند که برای شکل گیری بیولوژی ما لازم است.

در حقیقت این مدل٬ مزیت سومی هم دارد: اسمولین معتقد است که فرضیه‌ی چند عالمی او قابل آزمایش است. بر اساس فرضیه‌ی او٬ عوالمی که بیشترین سیاه چاله ها را میسازند٬ زاینده تر از بقیه هستند٬ جهان ما باید از این نظر در حد متناسبی باشد. پیش بینی های اسمولین در مورد انبساط جهان و جرم سنگین ترین ستاره های پایای نوترونی٬ تاکنون نقض نشده اند. ار می گوید: «این تئوری قابل رد است. اگر مشاهداتی بر خلاف این فرضیه داشته باشیم٬ در این صورت این فرضیه نادرست است.»

اما در صورت درستی فرضیه‌ی اسمولین٬ تنها جهان ما نیست نیست که مسکون است٬ بلکه ما در درون یک سیستم «چند عالمی» هستیم که بارور از حیات است. نواحی قابل سکونت نامتناهی!

قسمتهای قبل:
قسمت اول
قسمت دوم
قسمت سوم
قسمت چهارم

منبع: مجله دیسکاور
Wednesday, June 3, 2009
در فن بیان و نگارش٬ مفهومی داریم به نام Filler (پرکننده). فیلر ها کلماتی هستند که چیزی به معنی عبارات و جملات اضافه نمی کنند. تنها کاربرد این عبارات برای کش دادن و طولانی کردن متن یا خطابه است. عباراتی مانند «اساسا»٬ «اصولا»٬ «کلا»٬ «به اصطلاح»٬ «ببینید»٬ «چیز»٬ «فلان»٬ «در حقیقت»٬ «واقعا» و ... از این گونه اند. استفاده‌ی پیاپی از صفات مترادف نیز در همین طبقه دسته بندی میشود. برای مثال خطاب کردن ملت٬ به همراه صفاتی از قبیل «عظیم»٬ «بزرگ»٬ «بزرگوار»٬ «رشید» و ... در یک جمله چیزی نیست به جز اِطناب مُمِل.

مطمئن نیستم که مشکل حرافی در محاورات و متون فارسی در عصر حاضر٬ برمیگردد به ذات فرهنگ و ادبیات فارسی یا موضوعی است که بعد از انقلاب اسلامی تشدید شده است. چون تخصصی هم در این زمینه ندارم از اظهار نظر در این مورد پرهیز می کنم. اما این گونه سخن گفتن را به وضوح در صحبتهای تمامی کاندیداهای ریاست جمهوری می بینم. (اینجا می توانید نمونه هایی از این گونه سخن گفتن را در فیلم انتخاباتی آقای کروبی ببینید.)

شاید اشکال از این است که هیچ کدام از این افراد٬ موسوی٬ کروبی و احمدی نژاد دارای تحصیلاتی در رشته های مرتبط با حوزه‌ی سیاست و حقوق نبوده و در نتیجه سخنرانان خوبی نیستند(البته استثنا همواره در طول تاریخ وجود داشته که این آقایان جزء این استثناها نیستند.). احمدی نژاد متخصص شهرسازی و عمران است٬ موسوی معمار و مهندس عمران و کروبی هم گویا لیسانس ناپلئونی در الهیات دارد. در این میان گویا فقط رضایی دکترای اقتصاد دارد. (کاری به میزان اعتبار این مدارک نیز نداریم.)


بعد از دیدن فیلم مناظره‌ی میر حسین موسوی با احمدی نژاد می بینیم که این موضوع در مورد این دو نفر هم صدق می کند. موسوی منسجم صحبت نمی کند. از الفاظ «چیز» و «واقعا» بیش از اندازه استفاده می کند. «من از همه‌ی بیننده ها و تماشاکننده ها تشکر می کنم» برابر است با «من از همه‌ی بیننده ها تشکر می کنم.» (بماند که تشکر کردن از بیننده ها آن هم توسط کاندیدا در اینجا موضوعیت ندارد.) و عبارت دوم تنها برای کش دادن حرف استفاده شده است. نه موسوی و نه مشاورانش متوجه نیستند که ابطال مصوبه‌ی مجلس با «چغلی کردن» نزد رهبر٬ نباید به عنوان یکی از افتخارات نخست وزیر سابق در فیلم تبلیغاتی او استفاده شود. در مناظره با احمدی نژاد٬ حتی آنقدر مطلب برای گفتن نداشت که در پایان ۱ دقیقه وقت اضافه آورد.

هیچ یک از دو کاندیدا به طرف مقابل خود احترام نمی گذارد. هر دو با یکدیگر از موضع ناصح صحبت می کنند. احمدی نژاد از فساد بی حد و حصر در کشور می گوید و حتی از اشخاص حقیقی نام می برد اما تاکنون هیچ کاری در این مورد نکرده و نمی کند. هر دو فقط حرف می زنند٬ اما حتی حرف زدن آنها هم درست نیست.


آنها آرام آرام مخاطب را به جایی می رسانند که تنها دهانهایی می بیند که باز و بسته می شوند و کلماتی نامفهوم را بیرون می ریزند. کلماتی که مغز تو مخاطب را میخورند و بر اعصابت سوهان می کشند.

پی نوشت: همه‌ی «چیزهای» میرحسین



در همین زمینه:
نیک آهنگ کوثر: مجموعه کارتون‌های چیزستان "چیز" حسین موسوی (نیکاهنگ)
Monday, June 1, 2009
شاید من به دلیل سالها دوری از ایران٬ از فرهنگ حاکم بر ایران دور بوده ام و فراموش کرده ام که خودم هم در چنین محیطی زیسته ام یا اینکه در فاصله‌ی سالهایی که من نبوده ام این لمپنیزم به این حد افزایش پیدا کرده است. فیلم انتخاباتی کروبی را که گویا در ایران بسیار مورد استقبال قرار گرفته (این را با توجه به انعکاس آن در سایتهای اینترنتی که قاعدتا طبقه‌ی متوسط بالای ایرانی است٬ می گویم.) دیدم.

در این فیلم٬ ابطحی و کروبی٬ لغات را به شکل محاوره ای کوچه خیابانی ادا می کنند. کروبی لغت «قهرمان» را «قَرِمان» تلفظ می کند. او در پاسخ به سوالات حتی ثانیه ای مکث نمی کند و بی درنگ پاسخش را با «من» یا «ببینید» شروع می کند و این نشان می دهد که حتی ثانیه ای برای فکر کردن به پاسخ خود فکر نمی کند٬ از کلمات مترادف برای کش دادن پاسخ هایش استفاده می کند٬ سوال را تکرار می کند. در میان جملاتش زیاد تپق می زند. تازه فراموش نکنید این یک فیلم تبلیغاتی است و در وضعیت کنترل شده‌ی استودیو ضبط شده و افراد فی البداهه حرف نمی زنند و از قبل فرصت فکر کردن روی حرفهای خود را داشته اند و امکان برداشتهای متعدد وجود داشته است.

شاید بگویید که زیادی مته به خشخاش می گذارم اما من از یک سیاستمدار درجه اول انتظار دارم کمی بیشتر٬ به قول غربیها Articulate باشد. شمرده و با فکر حرف بزند. واژه ها را درست ادا کند (واضح است که منظورم به هیچ وجه تمسخر لهجه نیست.). از تکرار سوال و تکرار بی دلیل واژه های مترادف پرهیز کند. اینها که می گویم به منزله‌ی الفبای یک مصاحبه‌ی شغلی ساده در غرب است و نه حتی استانداردهای لازم برای کسب مناصب سیاسی بالا.


چند نمونه از این موارد را در زیر لیست کرده ام:

در مورد تعدد زوجات نظرتون چیه؟ (زمان ۰۰:۱۱)
کروبی: «تعدد زوجات٬ ببینید٬ تعدد زوجات٬ اصلا تعدد زوجات در جامعه‌ی ما ... »
در پاسخ به این سوال که اولین اقدام شما برای احیای اقتصاد چیست(زمان ۱:۱۷)
کروبی (با تاکید بر کلمه‌ی «من» - زمان ۰۰:۵۰): «من می بینم به چه سختی ...»
کروبی: «من اولین کار٬ اولین بیانیه ام٬ من بهمن بیانیه که دادم٬ اولین بیانیه ام احیای ...»
ابطحی (زمان ۱:۴۰): «سرعت اطلاع رسانی ما از افغانستان هم کمتره٬ حالا اونِش بمونه . . .مِثِ این میمونه که کِسی بگه که من مثلا امکان برق رسانی زیادتری دارم »
کروبی در پاسخ به کرباسچی در مورد رسیدگی به امور خانواده شهدا و جانبازان (زمان ۴:۱۴): «اولا بنده قَرِمان نیستم اولا! . . . و واقعا من میرم در حوزه‌ی کارم که ریاست جمهوریه و حل مشکلات . . .»
کروبی در پاسخ به کرباسچی در مورد رابطه با آمریکا: «من ضمن اینکه اون اندازه ای که لازمه حیثیت ملتمون اقتدار ملتمون عزت ملتمون محفوظ بمونه٬ اون کارو اون انجام می دیم. در مقابل دنیا٬ در مقابل سیاستهای شاه(؟!) ذلتو به خه نمی خریم. . . و مطمئنا هم دنبال حل این مشکلاتم میرم و هیییییییچ گونه باکه از اینکه با حیثیت بشم٬ بی حیثیت بشم بگن خوب عمل کرد بگن بد عمل کرد اونی که وااااقعا به نفع مردم باشه او را انجام می دم و من میییدونم میتونیم هم آبرومند باشیم هم کارامونه انجام بدیم. . . »

تمام این موارد بالا در فیلمی یافت میشود که توسط یکی از کارگردانان خوب ایران تهیه شده و تازه در مجموع ۸ دقیقه بیشتر نیست. اشک ریختن کرباسچی برای فقرا که یکی از نفس گیر ترین صحنه های فیلم بود که محمود فرجامی نیز آن را به شکل جالبی نقد کرده است.

شخصا باید اعتراف کنم که در این فیلم هیچ نکته‌ی خاصی که کروبی را از احمدی نژاد چهار سال پیش متمایز کند٬ ندیدم و متوجه نمی شوم منطور دوستانی که این فیلم را با عباراتی چون «عبور از خط قرمز»٬ «نوآوری در كلام» یا از این قبیل توصیف کردند٬ چه بود.