Tuesday, September 30, 2008
به نظر میرسد که جمهوری اسلامی در حال برداشتن آخرین موانع در راه برقراری ارتباط با آمریکاست. هومن مجد٬ که مشاور آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد بوده (و هست) در تاریخ ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۸ میهمان جان استوارت٬ کمدین سیاسی آمریکا بود.

ویدئوی مصاحبه جان استوارت با هومن مجد (وی مترجم سخنرانی احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل بود) را ببینید. برای دوستانی که انگلیسی نمی دانند٬ متن کامل آن را به فارسی پیاده کرده ام که در همین جا می بینید:



جان استوارت- مهمان امشب ما روزنامه نگاریست که هفته گذشته مترجم [سخنرانی] احمدی نژاد در سازمان ملل بود. کتاب وی «آیت الله ها با هم موافق نیستند - تناقض در ایران مدرن» (Ayatollahs beg to differ - A paradox in modern Iran). خوش آمد میگیم به هومن مجد... اسم کتابتون هست «آیت الله ها با هم موافق نیستند* - تناقض در ایران مدرن»٬ این تناقض چیه؟ بنیاد گرایی اسلامی و مدرنیسم ه؟
هومن مجد - این یکی از تناقضاته٬ بله٬ هر دو اینها در ایران وجود دارند٬ اما تناقضات فراوان دیگری هم در ایران وجود دارند. اساسا ما در این کشور (آمریکا) درک درستی از ایران و مردم ایران نداریم.
ج - ولی دلمون میخواد بمبارونشون کنیم یا نه؟
ه - اینطوری به نظر میرسه. حداقل بعضی مردم اینطوری فکر می کنند.
ج - چقدر لازمه در مورد یک ملت بدونیم قبل از اینکه ...
ه - که بمبارونشون کنیم؟ . . . من فکر می کنم خیلی . . . این چیزیه که من فکر می کنم و به همین دلیل بود که این کتاب رو نوشتم.
ج - طرز فکر جالبیه! . . . آیا ایرانیها در مورد رفتار ما (آمریکایی ها) در برخورد با اونها گیجن؟ یا اینکه متوجه قضیه هستن؟ یعنی مثلا میگن «خوب! رییس جمهور ما یک موقع هایی بی پروا حرف میزنه٬ خوب ما هم درک می کنیم که آمریکا ممکنه از لحن حرف زدن او عصبانی بشه.» استنباط اونا (مردم ایران) چیه؟
ه - منطورت اینه که رییس جمهور ایران بی پروا حرف میزنه؟ خوب اونا فکر می کنند که رییس جمهور آمریکا هم همین کار رو می کنه.
ج - بله البته. ولی بعیده که این دو تا با هم عوضی گرفته بشن!
خ - البته! من فکر می کنم که اونا می دونند که این قضیه یک مسئله است! همین الان در ایران٬ که دو هفته پیش از آنجا برگشتم٬ بحثهای زیادی در مورد رییس جمهور آینده در جریان هست. نه فقط انتخابات ریاست جمهوری ما (آمریکا)٬ که اتفاقا خیلی هم به اون علاقمندند و دنبالش می کنند٬ بلکه انتخابات خودشون در ماه جون (خرداد) که احمدی نژاد به چالش کشیده خواهد شد. شاید توسط رییس جمهور قبلی٬ آقای خاتمی.
ج - فکر کردم میخوای بگی توسط رییس جمهور قبلی٬ بوش! خدای من! عجب تغییر ۱۸۰ درجه ای!
ه - اون (خاتمی) ممکنه که برنده هم بشه.
ج - این به من میگه که ایشون شخصیت میانه رویی باید باشه.
ه - خیلی بیشتر از میانه رو. با استانداردهای ایران او (خاتمی) یک لیبراله! از این نظر اونا متوجه هستند که احمدی نژاد براشون یک مسئله است. برای تصویری که از اونا . . .
ج - حالا او (احمدی نژاد) واقعا چقدر قدرت داره؟ مگه قدرت هنوز در دست آیت الله ها نیست؟ نه فقط یکیشون بلکه یک تشکلی از اونا؟
ه - اساسا بالاترین قدرت در دست یک آیت الله است. نهایتا یکی ه. رهبر معظم ایران آیت علی الله خامنه ای٬ که دومین رهبر بزرگ ایرانه. همینطور بیخودی بهش نمی گن «معظم». او قدرت مطلق برای اداره کارها را در دست داره.
ج - معلومه خوب! حتما به خاطر این نیست که یه نون اضافه سر خودش داره! (این قسمت ترجمه لغت به لغت نیست. جان در گفتگو می گوید: به خاطر این نیست که همراه با کِرِم ترش میاد. کرم ترش مایعی خمیری شکل با مزه ای شبیه کشک) لابد قدرت داره.
ه - ... بله داره! ... با تمام این حرفها٬ مراکز قدرت دیگه ای هم هستند. آیت الله های دیگه هم هستند که قدرت دارند. و دقیقا به همین دلیله که عنوان کتاب من هست «آیت الله ها با هم موافق نیستند». چون آدمهایی هستند که با صورت آشکاری با دولت یا سایر آیت الله موافق نیستند.
ج - استنباط ما از ایران اینه که یک کشور کاملا بسته ای است و شما اگر جمعه شبی در حال رقصیدن گیر بیفتین٬ میدونی٬ کارت ساخته اس!
ه - این استنباط درستی نیست.
ج - بالاخره میتونیم با وجود این استنباط غلط بمبارونتون کنیم یا نه؟
ه - البته میتونید٬ ولی در این صورت مردمی رو بمبارون کردین که نباید.
ج - این کار رو قبلا هم کردیم!
ه - آره فکر می کنم درست میگی!
ج - خوب ما چطور این موضوع رو مطرح می کنیم؟ آیا رییس جمهور ایران با اتکا به یک پایگاهی با این خطابه های آتشین٬ داره بازی می کنه؟ برای اینکه من میدونم ما (آمریکا) چه طور این کار رو می کنیم. اون با اتکا به کی با این روش بازی می کنه؟ پایگاه او چه کسانی هستند؟
ه - محافظه کاران راست افراطی٬ مذهبیون افراطی.
ج - نه نه نه! توی ایران منظورمه! (توضیح:‌ جان استوارت به کنایه این حرف را میزند چون پایگاه مردمی جنگ طلبان آمریکا هم دقیقا محافظه کاران راست افراطی و مذهبیون افراطی هستند.) توی ایران چطوریه؟
ه - خوب فکر می کنم نقاط اشتراک خیلی زیادی داریم!
ج - من احساس می کنم٬ میدونی٬ هر چی که از مردمی که به ایران سفر کردن میشنوی٬ اینه که اگر این دو کشور شروع به برقراری ارتباط مثبت با هم بکنند و متنفرم از اینکه هنوز این طور نیست٬ تقریبا میتونیم روابط بسیار گرمی (عاشقانه) با هم داشته باشیم.
ه - احتمالا این حرف درستیه. من هنوز آدمی در ایران ندیدم که چیزی به غیر از احترام برای آمریکا و مردم آمریکا داشته باشه. اونا همشون تلویزیون ماهواره ای دارند و همشون (مکث) تماشا می کنند. تو خیلی تو تهران مشهوری! احتمالا اینو نمی دونستی ولی خیلی تو تهران مشهوری!
ج - (سینه اش را صاف می کند و با احتیاط به دوربین نگاه می کند) لا شا ناتو وا ! (سال نوی یهودی مبارک) (توضیح: جان استوارت یک یهودی است. البته همیشه در مورد مذاهب مختلف جوک می گوید٬ از جمله در مورد یهودیت. )
ه - بله نزدیک راش حاشان (هاشان؟) هستیم. نه؟
ج - چه می دونم! زنم کاتولیکه! هر شب . . . (این تکه برایم نامفهوم بود) . . . از نظر . . . آیا موضوع هسته ای موضوعی است که نشود در موردش بحث کرد؟ در داخل ایران منظورمه؟
ه - بله. در داخل ایران نمیشود موضوع هسته ای را به چالش کشید. موضوع٬ موضوع استراتژی و تاکتیک است. همونطور که جان مک کین هم در موردش حرف زد. (توضیح: مک کین در مناظره اش با اوباما او را متهم کرد که فرق استراتژی و تاکتیک را نمی داند. البته این موضوع ربطی به ایران نداشت.) اساسا استراتژی ثابت است و تاکتیک ها تغییر می کنند. آیت الله خامنه ای که رهبر معظم ایران است تصمیم نهایی را در مورد موضوع هسته ای اتخاذ می کند و اونا از خیر غنی سازی اورانیوم نمی گذرند.
ج - آیا این موضوع٬ موضوع احترامه؟ موضوع غرورِ (ملی) ه؟ و همینطور موضوع دفاعیه؟
ه - موضوع دفاع هست٬ موضوع احترام(به حقوق) هم هست. موضوع اونقدرها که ما فکر می کنیم٬ به غرور (ملی) مربوط نیست. و این موضوع را در کتاب توضیح داده ام. موضوع بیشتر درباره حقوق ماست. درباره این ایده است که ما به عنوان ایرانی این حق را داریم که غنی سازی هسته ای٬ غنی سازی اورانیوم داشته باشیم توی خاک خودمان. حالا چرا آمریکایی ها می گویند شما نمی توانید چنین چیزی رو داشته باشید؟ این حق ماست و این موضوع در ان پی تی٬ پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای هم هست.
ج - حالا اگر همه رو جمع کنیم و ایران را از جام جهانی اخراج کنیم چی؟ ممکنه بگن ...
ه - خوب فوتبال خیلی مهمه. شاید با این کار بشه اونا را از این کار (غنی سازی) بازداشت.
ج - پس کتاب شما میتونه کمک کنه به برداشتن لایه های پیش فرضی که ما داریم تا بهتر ایران را بشناسیم.
ه - امیدوارم.

* پی نوشت: عنوان کتب را من به اشتباه ترجمه کرده بودم: «آیت الله ها شیفته تغییرند.» با تشکر از «مجید» عزیز که این اشتباه را یادآوری کردند.
Monday, September 29, 2008
اینترنت یکی از ابزارهایی است که کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا به سختی در آن برای کسب آرای بیشتر رقابت دارند.
اتفاق جالبی اخیرا در این زمینه رخ داده که بحثهای زیادی را در سایتها و فوروم های اینترنتی (+) ایجاد کرده است. داستان از این قرار است که اگر این آدرس اینترنتی را در مرورگر خود وارد کنید:

http://www.voteforthemilf.com/

به طور اتوماتیک به صفحه سارا پیلین در سایت اینترنتی جان مک کین هدایت خواهید شد. قبل از اینکه توضیح بدهم طنز ماجرا کجاست باید توضیحی در این زمینه بدهم:

MILF عبارتی است مخفف که اگر در دیکشنری دنبال آن بگردید چنین چیزی خواهید یافت:



و ترجمه لغت به لغت آن میشود: مامانی که دلم میخواد ترتیبش را بدهم!
بنابراین ترجمه لغت به لغت دامین مورد بحث (VoteForTheMILF) میشود چیزی شبیه به این:

به مامانی که دلم میخواد ترتیبش را بدهم رای بدهید دات کام!

اطلاعات بیشتر در مورد این دامین:

- این دامین٬ ۳۶ ساعت پس از تصمیم جان مک کین برای انتخاب سارا پیلین و به عبارتی در روز معرفی او به عنوان نامزد معاون ریاست جمهوری٬ ثبت شده است.
- پس از ورود این آدرس٬ شما به طور اتوماتیک به صفحه شخصی سارا پیلین در سایت انتخاباتی جان مک کین هدایت میشوید و نه صفحه اصلی سایت جان مک کین. البته فقط برای بار اول. در دفعات بعد به صفحه اصلی سایت جان مک کین ارجاع داده خواهید شد.
- دامین سایت مک کین یعنی www.johnmccain.com و این دامین هر دو در مالکیت یک شرکت قرار دارند.
- دامنه های دات نت و دات اورگ هم شما را به همان صفحه هدایت خواهند کرد.

به نظر میرسد که تیم انتخاباتی جان مک کین در در زمینه اینترنت و گوگل هنوز بسیار مبتدی هستند. (مثال دیگر: ارسال آگهی های اینترنتی مبنی بر پیروزی جان مک کین در مناظره انتخاباتی ۱۴ ساعت قبل از برگزاری مناظره و ۴ ساعت قبل از اعلام تصمیم مک کین به شرکت در مناظره) (+)



قوی ترین احتمال این است که یه تیم مک کین گفته شده که چندین و چند دامین اینترنتی را برای مقاصد انتخاباتی خریداری کنند (مثلا شاید ترکیبات نام جان مک کین با املای غلط٬ شعارهای انتخاباتی آنها٬ ترکیباتی که ممکن است مورد سوء استفاده واقع بشود مثل همین یکی و ...) و همه آنها را به صورت اتوماتیک به صفحه اصلی سایت جان مک کین هدایت کنند. نکته این جاست که کسی که مسئول این کار بوده ظاهرا متوجه نبوده که سایتهایی که برای جلوگیری از تخریب مک کین و پیلین خریداری شده اند نباید به صفحه اصلی جان مک کین هدایت بشوند. مثل
www.mccainsucks.com

منبع (+)

پی نوشت: جزئیات فنی بیشتر را در سایت منبع دنبال کنید.
Thursday, September 25, 2008
عبارت «گوگول» (Googol) یا همان عدد ۱۰ به توان ۱۰۰ که با تغییری کوچک (Google) تبدیل به نام مشهورترین شرکت کامپیوتری کره زمین شده٬ حالا به عنوان نام یک پروژه انسان دوستانه توسط شرکت گوگل انتخاب شده است.
پروژه ۱۰ به توان ۱۰۰ یک فراخوان بزرگ برای کمک به انسانهاست. مراحل کار خیلی ساده است:

۱- ایده خود را تا ۲۰ اکتبر ۲۰۰۸ برای گوگل بفرستید. فرم ارسال ایده را میتوانید از اینجا (+) دریافت کنید. ایده خود را به صورت مختصر ومفید توضیح دهید و در صورت تمایل یک ویدئوی ۳۰ ثانیه ای هم همراه پیشنهاد خود بفرستید.

۲- در تاریخ ۲۷ ژانویه ۲۰۰۹ رای گیری در مورد ۱۰۰ ایده برتر به اجرا در خواهد آمد. بعد از این رای گیری ۲۰ ایده برتر به مرحله نیمه نهایی راه خواهند یافت. در این مرحله یک هیئت از خبرگان لیستی از حداکثر ۵ ایده برتر انتخاب خواهند کرد.

۳- گوگل با بودجه ای ۱۰ میلیون دلاری کمک خواهد کرد تا ایده شما به واقعیت بپیوندد. پس اگر مشتاق به کمک به مردم هستید بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است.

این ایده ها می توانند در زمینه:
محیط زیست
سرپناه
ایجاد فرصت
آموزش
اجتماعی
انرژی
بهداشت
و هر فکر بکر دیگری

که به سرتان می زند.
Wednesday, September 24, 2008



به نظر شما بهترین روشی که یک کودن با استعدادِ تازه وارد به وبلاگستان میتونه خودش رو معرفی کنه چیه؟
درباره خودش بگه؟ مگر یک آدم معمولی با قد و قواره معمولی و صورت معمولی و شغل معمولی و درآمد معمولی و سر و وضع معمولی چی میتونه بگه که تا حالا نشنیده باشین؟

شاید اینطوری بهتر باشه:
منو یادتون هست توی صف بانک؟
یا وقتی سوار تاکسی تون شدم و شما ازم ۱۰۰ تومن بیشتر کرایه گرفتین و من هم زیر لب غری زدم و در را محکم کوبیدم به هم و رفتم؟
یادتونه ۴ ماه پیش وقتی پیتزا سفارش دادم برام پیتزای مونده آوردین و من فرداش راهی بیمارستان شدم؟
یادتون میاد اون روزی که در حال پیاده روی حوالی ساعت ۶ بعدازظهر روبروی پاساژ صفویه دستگیرم کردین و تا ساعت ۲ صبح علافم کردین به خاطر هیچ چیز؟
وفتی اومدم برای تعویض پاسپورت و به یک بهانه الکی فرستادین ام دنبال نخود سیاه و گفتین هفته دیگه بیام چطور؟
یادتون میاد وقتی آومدم اداره صبت احوال و شما برای انجام کاری که به خاطرش پول میگرفتین صریحا از من تقاضای ۵۰ هزار تومن پول کردین و گفتین یا پول را میدی یا کارت انجام نمیشه؟
راستی اون روزی که چراغ عابر سبز بود و من در حال عبور از عرض خیابون بودم و شما با ماشین روی خط ایستاده بودین و من مجبور شدم بی او دابلیوی ۳۳۰xiشما را دور بزنم و نزدیک بود با ماشینهای اون طرف تصادف کنم و حسابی عصبانی شدم و شما رو نگاه کردم و شما به من نگاه کردین و گفتین چیه؟ به چب نیگا می کنی بزغاله؟
اون روز که توی صف اتوبوس پریدین جلوی یک نفر و با اینکه اون طرف نیم ساعتی بود توی صف وایساده بود و شما تازه رسیده بودین٬ پریدین بالا و دیگه جا نبود و راننده در رو بست و اون طرف نگاه غضب آلودی به شما کرد و مجبور شد نیم ساعت دیگه توی سرما وایسه٬ یادتون میاد؟
اون روزی که اومدم توی مغازتون و شما به جای بقیه پولم بهم آدامس دادین یادتونه؟

البته بهتون حق میدم که یک آدم معمولی با قد و قواره معمولی و صورت معمولی و شغل معمولی و درآمد معمولی و سر و وضع معمولی یادتون نباشه.ولی خوب یک خواهشی ازتون دارم: ایندفعه اگر یک آدم معمولی با قد و قواره معمولی و صورت معمولی و شغل معمولی و درآمد معمولی و سر و وضع معمولی دیدن توی صف سینما یا توی نانوایی یا توی رستوران٬ حقشو رعایت کنین چون واقعا از این که کسی حقم رو پایمال کنه ناراحت میشم.

من اینجا سعی می کنم مطالب متنوعی در همه زمینه ها تا جایی که دانش خودم اجازه بدهد٬ از رسانه های انگلیسی زبان٬ برای شما ترجمه کنم. خوشحال هم خواهم شد که با نظراتتون به رشد و بهتر شدن این وبلاگ کمک کنید.

ارادتمند: کودن با استعداد