Friday, May 1, 2009
کسانی که باور دارند که انسان فرزند موجوداتی شبیه شامپانزه ها نیست و مستقیما توسط خداوند به همین شکل خلق شده٬ می توانند همین جا از خواندن ادامه‌ی این مطلب صرف نظر کنند. چرا که اگر فرگشت وجود ندارد٬ بالطبع گونه‌ی جدیدی از ویروس آنفلوآنزا هم وجود نخواهد داشت. اما برای بقیه‌ی مردم٬ این مقاله میتواند جالب باشد.

فرگشت سریع ویروس آنفلوآنزا٬ مثالی است از حداکثر فرصت طلبی ِ طبیعت. فرآیند فرگشت٬ به همان شکل که در انسانها وجود دارد٬ در مورد ویروس ها نیز صادق است. علاوه بر این٬ ویروس ها از تکنیک دزدیدن کدهای ِ ژنتیکی از ویروس های ِ دیگر هم استفاده می کنند.

این استراتژی٬ همان چیزی است که ویروس ها را این چنین مرگبار می کند و این موجودات ذره بینی را همیشه یک قدم از دانشمندانی که درصدد انهدام یا بی‌اثر کردن آنها هستند٬ جلوتر نگاه می دارد.

در حالیکه بیشتر مناقشات در بحث فرگشت٬ حول و حوش بوجود آمدن انسانها از پستانداران نخستین دور می زند٬ (که دانشمندان با اکثریت قریب به اتفاق بر آن متفق القول هستند) بعضی از افراد هنوز سعی دارند خدشه هایی بر انسجام تئوری فرگشت٬ که یکی از منسجم ترین و محکم ترین تئوری های علمی است٬ وارد کنند. علاوه بر فسیل های باقی مانده از زمانهای دور و تحقیقات مدرن روی مولکولهای دی اِن اِی موجودات٬ یکی دیگر از شواهد متعدد مبنی بر وجود فرگشت٬ اتفاق افتادن روزمره‌ی آن در اطراف ما و در موجوداتی است که بسیار سریع تغییر می کنند٬ برای مثال می توان به مگس میوه در این زمینه اشاره کرد.

اما در نمایشنامه‌ی فاش ساختن رازهای فرگشت٬ ویروس ها بازیگران اصلی‌ هستند که با وضوحی مرگبار (برای انسان) در حال اجرای نقش می باشند.

توانایی غافلگیر کننده‌ی این ویروس در انتقال از خوک به انسان و سپس از انسان به انسان٬ حداقل در مکزیک٬ مثالی روشن از زنده و فعال بودن پدیده‌ی فرگشت است. مایکل دیم٬ از مهندسان زیستی شناسی (Bioengineer) از دانشگاه رایس تگزاس٬ می گوید« »بله٬ این پدیده٬ قطعا فرگشت است.»

دیم شرح می دهد که چگونه فرگشت٬ تنها منحصر به جهش های ژنتیکی نمی شود٬ بلکه می تواند به شکل جایگزینی کامل یک ژن یا چندین ژن نیز اتفاق بیافتد. ویروس ها که چیزی نیستند به جز یک مولکول دی اِن اِی به اضافه‌ی یک غلاف پروتئینی٬ در این کار بسیار خبره هستند. واقعیت این است که بسیاری از ما انسانها در هنگام عطسه جلوی بینی خود را نمی پوشانیم و دست خود را به طور مرتب نمی شوییم و ویروس ها از این دو موضوع نیز با مهارت تمام استفاده می کنند.

پیتر واساک٬ عضو تیم وایلد لایف تراست٬ که ۱۴ ماه پیش تیمش٬ پیش بینی یک چنین فرگشتی را در آنفلوآنزاهای حیوانی کرده بود٬ اشاره می کند: «ویروس ها به گونه ای تغییر می کنند که از ارتباط انسانها با یکدیگر٬ به عنوان راهی برای انتشار خود استفاده کنند.» تیم آنها مشخصا پیش بینی کرده بود که انتشار چنین ویروسی از امریکای لاتین به آمریکای شمالی٬ به وقوع خواهد پیوست.

دیوید شَفِر٬ استاد مهندسی شیمی و مهندسی زیست شناسی٬ دانشگاه برکلی کالیفرنیا٬ فرآیند تطور و تغییرات ویروس آنفلوآنزا را اینگونه شرح می دهد:

«برای این ویروس راههای متعددی برای افزایش تنوع گونه هایش وجود دارد. این ویروس رشته های متعدد آر اِن اِی در ژن خود دارد و قادر به ترکیب و تعویض این رشته ها با گونه های دیگر ویروس آنفلوآنزا است به شکلی که می تواند گونه های کاملا جدیدی را بیافریند. به علاوه٬ هر کدام از این رشته های آر اِن اِی می توانند به طور مستقل٬ جهش های ژنتیکی داشته باشند.»

در مورد اخیر٬ این ویروس قابلیت انتقال به انسان را نیز داراست.

یکی از ایراداتی که مخالفان نظریه‌ی فرگشت به این موضوع وارد می کنند٬ موضوع زنده نبودن ویروس هاست. (البته بهتر است این موضوع را از میزبان ویروس بپرسیم!)

دیم توضیح می دهد: «با توجه به تعریف حیات٬ می توان ویروس ها را زنده یا غیرزنده نامید. ویروس به اضافه‌ی میزبان (در این مثال انسان یا خوک) قظعا زنده است. بنابراین این مورد٬ یک مثال روشن از پدیده‌ی فرگشت در سیستم زنده‌ی خوک + انسان + ویروس است.

شَفِر اما نگاهی متفاوت به موضوع دارد: «ویروس ها٬ از این دیدگاه که به طور مستقل و بدون اتکا به یک سلول زنده٬ قادر به تولید مثل نیستند٬ زنده محسوب نمی شوند. اما با این وجود٬ موجودات زیست شناختی٬ لزوما برای فرگشت نباید زنده باشند.»

ویروس ها تغییر (تطور) می کنند و تکه هایی از ژن خود را با تکه‌ی جدیدی جایگزین می کنند. به همین دلیل است که ما به یک گونه ویروس مصون هستیم و با ظهور گونه‌ی جدیدی که بدن‌مان تاکنون ندیده٬ ممکن است از صحنه‌ی گیتی محو شویم.

عملکرد پدیده‌ی فرگشت در انسان٬ مثلا منجر به شکل گرفتن انگشت شست برای گرفتن اشیا میشود٬ یا به عنوان مثال به ترکیبی از مغز می انجامد که سیگنالهای «ترس» را با موفقیت بیشتری پردازش کند.

اما ویروس ها لازم نیست احتمالاتی این چنین بعید را طی کنند. آنها به سادگی یک قطعه ژن را که ممکن است برای بقایشان مفید باشد٬ می دزدند.

مثلا وقتی یک انسان٬ در آن واحد به دوگونه‌ی متفاوت از آنفلوآنزا مبتلاست٬ ویروس ها ممکن است در بدن وی٬ به رد و بدل کردن قطعات ژنی بپردازند. و احتمالا این همان چیزی است که در مورد این ویروس اخیر روی داده است.

دیم می افزاید: «ویروس H1N1 ترکیب جدیدی است از آنفلوآنزا٬ حاوی ژن انسانی H (hemagglutinin) به اضافه‌ی ژن N (neuraminidase) از خوکهای آمریکای شمالی به علاوه‌ی فاکتور M (matrix) از خوکهای اروپایی. اگر اینگونه باشد٬ این ویروس نشان دهنده‌ی اهمیت ترکیب ژنها در فرآیند فرگشت است. به این معنی که فرگشت تنها جهش های کوچک ژنتیکی نیست. بلکه انتقال یک قطعه ژن کامل از موجودی به موجود دیگر نیز هست.»


خوب که چی؟

فرض کنیم که شما مبتلا به آنفلوآنزایی هستید که قابل سرایت از انسان به انسان است و علایم بسیار خفیفی دارد. سپس به گونه ای مبتلا به ویروسی مرگبار میشوید که به ندرت انسانها را مبتلا می کند و بیشتر بین خوکها رواج دارد. حال این دو گونه ویروس در بدن شما٬ ممکن است به تبادل ژن پرداخته و حال شما تبدیل به میزبان ویروسی میشوید که می تواند خانواده٬ همکاران و همشهریان و همسفرهای‌تان در هواپیما و نتیجتا تمام دنیا را مبتلا سازد.

این فرآیند در همین جا متوقف نمی شود. هربار که ویروس به بدن فرد جدیدی وارد میشود٬ این حلقه تکرار میشود و دقیقا به همین دلیل است که آنفلوآنزا درمان ندارد.

منبع: برداشتی آزاد از لایوساینس
blog comments powered by Disqus